کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

ت - م - ج !

 

۱ . ترم پنجم هم با همه ی فراز و نشیب هاش گذشت !  

این ترم رو بر خلاف ترم های قبل اصلن دوس نداشتم ... 

شاید مهم ترین دلیلش هم وجود استاد های چندش آوری بودن  

که آدم دلش میخواد رسمن بالا بیاره رو صورتشون ... 

جز استاد زبان تخصصی که این روزا سر قرار گذاشتن و رفتن استخر 

باهاش حسابی مَچ شدم برای گرفتن نمره ی میان ترم زبان تخصصی 2  

 ترم بعد ایشالله ...  

 

2 . آرزو داشتم و دارم البته که از خواننده هایی که تو ایران هستن  

کنسرت استاد شجریان ، کامکار ها و محسن یگانه رو برم ! 

استاد شجریان که از ما حسابی دوره ... 

کامکار ها هم که تهرانه و ما هم اراک ! کی حوصله داره بره این همه راه ؟!!! 

و اما میمونه محسن یگانه ... کسی که با آلبوم رگ خوابش زندگی کردم ...  

آهنگ " بمون " ش رو کرده بودم زندگی شب و روزم ... 

حالا اون داره میاد اراک و من دارم لحظه شماری میکنم برای دو هفته ی بعد ... 

مطمئنن صدای پُر حسش رو هیچ وقت از گوشم بیرون نخواهم کرد   

 

 

 

 

 

3 . امروز جشنوراه ی انتخاب فیلم های برتر " گلدن گلب " رو از من و تو دیدم و 

موقع انتخاب فیلم برتر زبان های خارجی و خوندن اسم " ایران " به خودم بالیدم ! 

اصغر فرهادی موقع گرفتن جایزش گفت میخواستم راجع به خیلی ها نظر بدم اما  

تصمیم گرفتم فقط از مردم کشورم بگم ... مردمی که دوس داشتنی ترین مردم دنیا 

هستند . ممنون آقای فرهادی ... به قول بچه های پارا/زیت الان موقعشه که کلاهمونو 

از سرمون در بیاریم و به احترام شما و کادر کاریتون بایستیم .   

 

 

 
 
 
+ عکس دومی رو از وبلاگ امیرحسین کِش رفتم .