کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

عیدت مبارک دوستم !

 

 

 

 

دقایق داره به سرعت به سال تحویل نزدیک میشه ... 

چیزی به خداحافظی آخر 89 نمونده ... چیزی به آخر پایان دهه ی 80 هم نمونده 

از خودم میپرسم چطور بود ؟! سال 89 خوب بود ؟! دهه ی 80 چی ؟! اون خوب بود ؟! 

فکر میکنم ... خیلی زیاد ! به نتیجه ای نمیرسم ، فقط میگم " خدا رو شکر " !  

این روزا حال و هوا بدجوری عوض شده ... شاید خیلی ها بگن نه ، هیچ فرقی نکرده ! اما من میگم چه بخوایم چه نخوایم جو عید و سال نو حس و حال دیگه ایو برای همه میاره ... 

مسلما همه یک حس خاص و متفاوت دارن ... حسی که دوسش دارم ! 

 

اومدم اینجا عیدو تبریک بگم و 2 تا مطلب بگم و برم ، اول میخوام براتون دعا کنم ... خیلی خودخواهم ، میدونی چرا ؟! چون میگم خدا نشسته و بدجور داره نگام میکنه و صدامو گوش میده ... فقط منو نه ، همه را ... از مسلمون تا مسیحی ، از بچه تا بزرگ ، از مذهبی تا غیر مذهبی ، از خوشگل تا زشت ! اگر اینطوری نبود که خدا ، خدا نمیشد !

از خدا میخوام سال 90 و دهه ی 90 براتون بهترین سال و بهترین دهه باشه ، طوری که وقتی یادش میفتین بگین هیچ وقت فراموشش نمیکنم چون برام بهترین ها را داشته ... از خدا میخوام هرچی موفقیت تو این دنیای به این کوچیکی هست تو این سال و دهه نصیبتون بشه و برای تک تکتون بهترین ها را آرزو میکنم  ...

 

و نکته ی دوم ، اومدم معذرت بخوام ، از همتون ! تو این سال ناخواسته دل خیلی ها را شکستم ، ناخواسته خیلی ها را رنجوندم ... منم یک انسانم ... معصوم نیستم پس مسلما اشتباه میکنم ... اما خدا رو شکر میکنم انقد شجاعتشو دارم که بیام معذرت خواهی کنم ! 

از همتون ، از شما دوستای گلم با تمام وجود معذرت میخوام و امیدوارم اگر بدی ای از من دیدین به بزرگواری خودتون ببخشین ... و اما تبریک عید ! یک خط بیشتر نیست ...

عیدتون مبارک ، تنتون سلامت ، لبتون خندون ، دلتون شاد و قلمتون پایدار ...   

بیایم لحظه ی سال تحویل ، برای شفای تمام بیماران و آزادی کشورمون دعا کنیم .  

 

پی تقدیم نوشت : میخوام این پستو تقدیم کنم به تمام کسایی که سالهای پیش پیشمون بودن و امسال تنهامون گذاشتن و رفتند ... دوس دارم یادی داشته باشم از تمنا ، دوست وبلاگ نویسی که به خاطر تصادف به رحمت خدا رفت ... روحشون شاد و یادشون گرامی باد    

 

پی شعر نوشت :  

من ،  بی تو دمی قرار نتوانم کرد ... احسان تورا شمار نتوانم کرد 

گر بر سر من زبان شود هر مویی ... یک شکر تو از هزار نتوانم کرد  

ابو سعید ابولخیر