کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

دم ، بچه های ، مجله ی ، دهه ی ، 90 ، گررررررررررم !

 

یادش بخیر ، پارسال همین موقع ها بود که با نیما تند تند آمار وبگذر مجله ی دهه ی 90 رو  

چک میکردیم و با خودمون میگفتیم که بالاخره کارمون گرفت !  

راستش خیلی ذوق آور بود که در عرض یک روز 2 هزار تا بازدید داشتیم ، تو فکرمون میچرخید 

که این مجله هر طور شده باید ادامه داشته باشه و مثه بلاگزیت وسطش شل بازی در نیاریم ! 

اما متاسفانه مشغله های زندگی و کار و درس و این چیزا اجازه نداد که ادامه دار بشه و دهه ی  

90 ، یه سرنوشت مثه بلاگزیت پیدا کرد ! شاید خیلی زودتر از اون ، اما بازم فک میکنم برای من  

و بقیه ی بچه ها تجربه ی جالبی بود و خاطره های قشنگی ازش داریم ...  

 

پارسال ، 10 اردی بهشت ماه اولین پست از مجله ی دهه ی 90 گذاشته شد و الان دقیقن 

یک ساله که داره میگذره ! فک نمیکنم تو این یک سال بچه ها رو دور هم جمع کرده باشم و  

ازشون به خاطر زحمت هایی که کشیدن تشکر کرده باشم ...  

میدونم یکم دیره اما خب چه میشه کرد دیگه !

از نیما ، به خاطر همراهی های همیشگیش ، تو هر ایده ی مشترکی که راه میندازیم ... 

تیراژه ، اجتماعی نویس مجله که انصافن پستهاش گل سرسبد مجله بود   

ریحانه ی قهوه اسپرسو که خوش قول ترین و باحال ترین نویسنده بود انصافن  

پوریا همستر نمیدونم چیشی ، که خیلی وقت میذاشت واسه سوتی گرفتن از این و اون   

بهنام تو بخش مصاحبه که واقعن یکی از سخت ترین بخش ها برای جمع و جور کردن بود   

کیانا برای بخش معرفی کتاب و ژاکلین برای بخش کاریکاتور  

میلاد برای طراحی های قشنگش و محمدرضای چغک برای درست کردن قالب وبلاگ 

فریبا برای پی دی اف کردن نوشته ها

و کیامهر باستانی و محسن محمد پور برای راهنمایی های ارزندشون   

دم همتون گرم ... این آهنگ زیبا و عرفانیه " قاسم آبادی " تقدیم به بچه های دهه ی 90 .