کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

آغاز ترم چهارم ...

  

 

 

  

  

۳ ترم از شروع دانشگاه گذشت و امروز ترم چهارم شروع شد ...  

قبول دارین بهترین دوران زندگی دوران دانشجویی هست ؟! 

خب شاید برای افراد با هم فرق داشته باشه ... بستگی به دانشگاه و رشته و همکلاسی ها داره ... اما برای من تجربه ی فوق العاده ای بوده ... 

امروز ترم چهارم شروع شد ... کلاس امروزمون همون کلاسی بود که اولین روز دانشگاه ، اولین جلسمون توش برگزار شد ...  اولین استادمون خانوم ل . م بود که زبان عمومی درس میداد ... جلسه ی اول انقد با بچه ها بگو بخند راه انداختیم که استاد میگفت مطمئنید امروز جلسه ی اولتونه ؟!  

امروز اصول حسابداری 3 داشتیم ... استادمون یک آقای مُسن بود که خیلی باهاش حال کردم ... 

فک میکنم یک نسبتی با عادل فردوسی پور داشت انقد تند تند حرف میزد اما خیلی مرد آقا و با کلاس و صمیمی ای بود ... هرچند امروز طبق معمول همیشه نیم ساعت دیر تر رفتیم سر کلاس و از اونور نیم ساعت زودتر رفتیم تا بچرخیم تو خیابون ها و ایمان ( سمت چپی ) واسمون نی بزنه ... اما مجموعا کلاس خیلی خوبی داشتیم ... دلم برای بچه ها و تیکه انداختن ها و خنده هامون خیلی تنگ شده بود ...

امیدوارم این ترم هم ترم خوبی باشه و درسها مثه ترم های قبل با نمرات عالی ( 10 الی 12 ) پاس شه و بره پی کارش ...  دوس داشتم از خاطرات دانشگاه بیشتر بنویسم که فعلا حال و حوصلش نیست ... باشه برای بعد !