آقا تیتر پستو نگاه نکنید ، هیچ خبری نیست ب جان خودم ... !
فقط اومدم بگم شماها میدونین چرا من هر موقع از آرایشگاه میام بیرون ، دوس دارم برم خواستگاری ؟!! والا خودم هرچی فک میکنم به نتیجه ای نمیرسم ...
آخه بدبختیش اینه که نه خبری هست ، نه طرف مورد نظری هست ، نه هیچی ... !
حالا این چه حسیه من دارم خدا داند ! مردم حس دارن و ما هم حس داریم !
شایدم این حس واسه همه پسرا باشه ... نه ؟!
پی نوشت : وقتی از آرایشگاه میامدم بیرون ، یکی از مدارس راهنمایی دخترانه تعطیل شده بود ! دیدم جلو یک دختر دانش آموز ریزه میزه یک پیکان گوجه ای مدل تقریبا دهه ی 50 واساده و یک آقا پسر حدود 22 ، 23 سال با تیریپی در حدود دهه ی 60 داره به دختره شماره میده و دختره هم تو گوشیش سیو میکنه ! خدایی مملکته داریم ؟!
پی 90 نوشت : امشب 90 میتونه جالب باشه ... از دستش ندین ...
سلام !
اومده بودم بگم یاد بگیر.. یاد او طلای پشت ماشینت افتادم ..یادم افتاد که خودت بلدی!!!!!
حاصل تمرین های سه نیمه شبتان نیز به سمع مان رسید!!!!!
۴کریم ... ما کلا تو همه ی زمینه ها استادی هستیم برای خودمان !
والا من نصف شب بزنم به تخته تمرین کردم ... این یهویی شد ب خدا
عجب حسایی دارن مردم بپا چش نخوری مادرررررررررررررررررررررر
بدو بیا وبلاگم سورپرایزو ببین ،فک کنم باید شام رو بدم
والا با این حساشون !
ای ول ... چه سورپرایز کنه چه نکنه من شامو میگیرم
غصه نخور تو یه اشاره کن من خودم برات ۶تا دختر پیدا میکنم همه رو یه جا بگیر...
اون که به محمد رضا گفتی من که نبودم نه؟چون من وتو ازش تعریف نکردیم
بعدشم گوشتو بیار(موافقی این نیمارو خفه کنیم؟)
بعدشم حالا پیکان جوانان که خوبه من یه پسر راهنمایی رو دیدم که با دوچرخه یه بچه دبستانی میخواست به یه دختر دبیرستانی شماره بده؟(فهمیدی چی شد؟)
خب پیدا کن دیکه ...
نه بابا ، یکی دیگه بود ... البته باید به محمدرضا بگم کلی زیر آبشو زدی
( آره موافقم ... فقط مواظب باش النگوهات نشکنه ! بذار من این کارو میکنم ... )
اون دیگه نوبری بوده والا ...
علیک سلام!
چه میدونم والا! خب به مادر بزرگوارتون بفرمایید بعد از آرایشگاه یه خواستگاری هم ببرنتون.. هم فاله هم تماشا:))))
یعنی درد داره شنیدن این چیزها! پی نوشتتو میگم..
من که تلویزیون ندارم! حالا شوما ببین برا ما تعریف کن دادا..
سلام علیکم ! خانوم اجازه ؟! ما رومون نمیشه ! شما بیا بگو
خیلی ... ولی یک حقیقتی شده متاسفانه ...
به روی چشمم
بیوه ی مش غلام ، دنبال شوهر میگرده ، بریم خواستگاری واست ؟
مرد حسابی تا جایی که من یادم میاد تو همش توی فکر دختری . راستی عکس نگرفتی باز !! یه عکس درست و حسابی بگیر که خوب نظر بدم واست !
ای بابا ... من کی به فکر بودم آخه بچچه ؟!
نشد نیما ... حالا یکاریش میکنیم دفعات بعد
اخه وقتی میری جلو مدرسه دخترونه آرایشگاه هست که این حس دروغی خوشگلی بهت دست میده
تو کلا تو حسی
ای بابا ، استاد نینا واقعیت داره خوشگلی من ها ... مدارکشم موجوده
Doroooooooooooooooooooooooooood
in pey neveshtet hale adamo bad mikone... va heset hese ghashangiye, man ke harvaght az arayeshgah miam biron ehsas mikonam hameye mellat chesh shodano daran negam mikonan! chera?! khodamam nemidonam
درووووووووووووووووود محمود ...
والا منم شاخ در آورده بودم ...
آره ، منم فک میکنم خوشگلترین آدم رو زمین شدم اون موقع !
دفعه بعد که رفتی آرایشگاه ؛ بگو موهاتو با نمره ۴ بزنه.
ببینیم بعدش هوس می کنی بری خاستگاری یا نه.
هی وای من ! اون موقع شاید طرف بخواد بیاد خواستگاری من
آخی
ایشالا بری خواستگاری
اینم حسرت داره؟
بعدش نیای غر بزنی بگی خدا چه غلطی کردم زن گرفتم
والا حسرت که نداره ... چون اصلا نه تو فکرشم نه میخوام این کارو انجام بدم ... فقط یک حس بود که گفتمش ، همین ...
از بس که جو گیری...
جوگیر نیست خانوم معلم ... حقیقته !!
مطمئنی دوست داری بری خواستگاری؟ هوس کار دیگه ای به سرت نمی زنه؟
نود را می بینی؟ به سوالش چی جواب میدی؟
نمیدونم والا ... آخه من دلم برای طرف مقابل میسوزه !!!
آره ، مسلما 2 ...
ننه یا آرایشگاه نرو یا خواستگاری رو برو
خودآزاری مگه ننه؟
نمیشه هر 2 شو رفت ؟!
واقعا خوب گفتی ها که مردم حس دارن تو هم حس داری
آخه پسر اینهمه احساس!!!
این چه حسیه که میگیری!! احساس کن خوشگلترین پسر دنیایی, کلی سرمایه داری,ماشین آخرین مدل,ویلای شمال و................
اونوقت میان خواستگاریت بخدا
ای بابا ... خب دست خودم نیست نازنین ..
جدا ؟! یعنی همچین حسی داشته باشم میان خواستگاریم ؟!
این پی نوشت رو بامزه تعریف کردی
۴کریم ...
پس طفلک من و الباقی کچلا !
آره والا ...
خیلی احساس باحالی داری کلی خندیدم .جالب بود این را دیگه تاحالا نشنیده بودم.
من همیشه استثنام دیگه خاله !!!
اره مملکته داریم!
والا با این نوناتون !
صاحب اون طلا را پیدا کن و براش برو آرایشگاه
آقا سعید ، شما هم مارو در این راه پر پیچ و خم دعا کن !
این که خوبه تو محله ما دختر پسر های ابتدایی چنان فعالیتی در این زمینه دارن که فقط خدا عاقبتشونو به خیر کنه
۹۰ هم دیدم ولی اخرش نفهمیدم چه جوری خوابم برد
چی شد بالاخره گوشی هاشونو جواب دادن؟؟
نه بابا ، به قول عادل به صورت خودجوش خاموش کرده بودن از دم !!!
برنامه ی خوبی بود ... هرچند من همچنان رو حرفم برای سر پست قبلی هستم ... عادل هم دیشب گفت من اگر باشم 2 را میزنم ..
منم رای دادم واقعا نامردی بود
به قول نصیر زاده ، ما تو ایران داریم رای گیری میکنیم ! همیشه احساس بر عقل پیروز است ، مثه دیشب !
سلام هم ولا
خوبی ؟
حاج خانوم خوبن ؟
تو هم که خوشتیپ شده بودی » بخت ات رو امتحان می کردی .
سلام هم ولا جان .. قربانت مرسی ... حاج خانوم هم سلام مخصوص میرسونن !
ای بابا ... خب کاش یکی بود تا میرفتم امتحان میکردم
دلتم بخواد ممکلت گل و بلبلو
همینو بگو !
چندتا فرضیه میشه ارایه داد اول ابن که شاید بابای طرف آرایشگره دوم این که شاید برادر ش آرایشگره سوم این که شاید مادرش آرایشگره چهارم این که شایدم خود طرف آرایشگری رو دوس داره بعد نه این که آدم هرچی از کائنات بخواد جذبش می کنه ارزو های اون داره شمارو جذب می کنه این حس واست به وجود میاره بقیه فرضیه ها ی رو وقت ندارم بگم
حالا برو آرایشگر ی رو یاد بگیر ضرر نمی کنی همیشه این حس باهات می مونه حالا شما روزی چندبار میر ی آرایشگاه دادا ؟آخه همیشه این حس بارزتونه ...
شایدم دوس داره همسر آیندش آرایشگر شه ! نه ؟!
والا چون این حس همیشه تو وجودم زنده بمونه موهامو همیشه کم کوتاه میکنم تا تند تند برم !
سلام کن جقل!
محمد دیروز نیومدم نت!
تشویقم کن!رکورد زدم!
خجالت نمیکشی؟!حیا نمیکنی؟!
فکر کردی به خاطر موهات بهت زن میدن؟!!
برو دنبال بازیت!
علیک سلام بچچه ... آففرین ... حالا واست شوکولات بخرم ؟!
ها دیگه ... موهام خوشگله خب
تو خجالت نمی کشی پست درمیون حرف دختر و خواستگاری و از این چیزا می زنی؟
یه کم حیا خوبه والا......
آبجی خانوم اصلا میخوام اسم وبلاگو بذارم بنگاه همسر یابی !!
آناهیتا و آقای همسر
من موندم تو این اسمو چطوری انتخاب کردی
ریحانه هم گذاشته آریایی های مزدوج شده!
قشنگه دیگه ... کلی روش فک کردم ...
من باز پست گذاشتم!
داد بیداد نکنیا!
تو جدی جدی پس گردنی میخوای
با اینکه پستت رو هم خوندم ولی نمی دونم چرا تیترش رو برات بیشتر دوست دارم
خبریه ؟
کاش بود حاج فرهاد ...
خاله جان حالا میخوای دست گرمی یه چند جا بریم ؟؟
چون شما که ماشالا دلت بنده یه نفر نمیشه که !!!
خاله جان ما تو این موارد پایه ایم اساسی ... بیا اراک بریم