کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

ملاقات با دوستان حراستی !

 

امروز رفتم حراست دانشگاه ! برای چی ؟! برای پرسیدن یک سری سوال چرت و پرت ! 

چرا چرت و پرت ؟! الان خدمتتون عرض میکنم ! بذارین قبلش یکم از محوطه ی دانشگاه بگم ... 

دانشگاه مارو وسط کویر ساختن ! مدارکشم موجوده ... تشریف آوردین اراک نشونتون میدم !  

بغل دانشگاه ما معمولا جز کامیون و ماشین سنگین هم چیز دیگه ای رد نمیشه !

بعد تو دانشگاه در حال حاضر 2 تا پارکینگ هست ... یکی سمت راست و یکی هم چپ ! 

سمت راست برای اساتید و کارمندان دانشگاه و سمت چپ برای ... ! 

برای کی ؟! این سوال امروز من از حراست دانشگاه بود ! 

ما معمولا ماشین هامونو جلوی دانشگاه تو خاک و خل پارک میکنیم ، تازگی ها هم اومدن چاه فاضلاب کندن تبدیل شده به گِل !  چند روز پیش جلوی دانشگاه به خاطر این موضوع جا نبود و من میخواستم ماشینو ببرم تو اون پارکینگ خالی بذارم اما نگهبانی جلومو گرفت و گفت برو یجا پیدا کن ... اینجا اجازه نداری بذاری ! پرسیدم چرا ؟! گفت برو از حراست بپرس ! 

 

من هم مشتاق دیدن برادران حراستی ، امروز بعد از گذشت یک هفته پا شدم رفتم !  

هرچند قبلش همه بهم توصیه کردن نرو ، زود جوش میاری و واست مشکل ایجاد میشه و اونا هم 

درست حسابی جوابتو نمیدن ! اما من رفتم ...

دیدم یک آقایی به عنوان " کارشناس حراست " اونجا نشسته ...  

بهش گفتم آقا من فقط یک سوال از شما دارم ... اسم اون مکانی که ساختین چیه ؟! 

طرف گفت پارکینگ ! گفتم خب پس چرا نمیذارین دانشجوها ماشیناشونو بیارن ؟! 

دیدم داره میپیچونه ! طرز جواب دادنش معلوم بود که هیچ جوابی نداره ! 

اولش گفت ظرفیتش کمه ! بعد گفت نگهبانی وظیفش سخت میشه هی کنترل کنه ! بعد گفت جلوی دانشگاه رو طوری ساختیم که اونجا پارک کنید و الی اخر ! 

بهش گفتم پس چرا اونجارو ساختین و پول اضافی خرج کردین ؟! خب میامدین پولشو یجای درست درمون خرج میکردین ! طرف گفت اونو ساختیم برای موارد نیاز ... ! 

حالا این موارد نیاز چی هست خیلی جالبه !

 

متاسفانه قانع نشدم و ادامه دادم ... بهش گفتم دانشگاه شما با آزاد رقابت داره ! اما با یک مقایسه ی ساده میشه فهمید هیچی در مقابل دانشگاه آزاد ندارین ! هیچی ... 

گفت نه ، رقابتی در کار نیست !  

گفتم بهش میدونین مشکل مسئولین ما چیه ؟! اینه که مردمو احمق فرض میکنن و هرکاری که میخوان میکنن ! مشکل اینجاست که اهل کار نیامدن سوار دانشگاه شن ! 

الان اگر تو این جاده ای که از بغل کنار دانشگاه میگذره ، یک کامیون چپ کنه بیفته رو ماشین دانشجوها ، کی جواب میده ؟!  

گفت ما نسبت به دانشجو ها هیچ تعهدی نداریم !  

گفتم پس  چرا اسم اینجا شده دانشگاه ؟! میذاشتین بیمارستان ! ( منظورم زایشگاه بود )

اگر دانشگاه هست پس باید به مشکلات دانشجویان رسیدگی کنید ! 

 

گفت اگر الان مشکلت پارکینگه ، درخواست بده کارت صادر کنیم بری پارکینگ ! من هم قبول کردم و کارت ماشینو نشونش دادم !  

گفت نشد دیگه ! برای 206 کارت صادر کنیم بره تو ؟!  

گفتم مگه چیه ؟! گفت یطوری صحبت کردی فک کردم ماشینت 50 میلیونیه ! اگر ایشالله یک روز ماشین گرون قیمت خریدی بیا کارت صادر میکنم برات !  ( این موراد مورد نیازش بود ! )

گفتم پس دانشگاه هم جای پولدار هاست ! کارت ماشینو گرفتم و گفتم متاسفم ...   

ادامه دادم که اگر اینطوریه من هم هیچ حرفی ندارم ، اما تا حقو نگیرم ول کن نیستم ، میرم پیش مدیر دانشگاه ! و اون هم گفت هرکاری دلت خواست بکن ! 

 

نمیدونم اون موقعی که گفتم متاسفم میتونستم چیز دیگه ای رو بگم یا نه ! 

وقتی که جواب آدمو نمیدن و میگن ما هیچ تعهدی نداریم راه دیگه ای نمیمونه ! 

اما واقعا باید تاسف خورد ... تاسف خورد نه برای این افراد ، بلکه برای مردمی که این افراد دارن تو بخش های مختلف جامعشون کار میکنن ! 

متاسفم برای کشوری که تو همه چی ادعا داره ... فقط ادعا ... 

کشوری که از اول بدبخت بوده اما برای اینکه کم نیاره دم از فرهنگ و تمدن میزنه ! 

کشوری که پهلونی ها فقط جاش تو قصه هاست ... 

کشوری که مردمش تو سری خور بزرگ شدن و به چشم چشم گفتن ها عادت کردن ... 

 

شاید بگین این حرفای من چه ربطی به کار امروزم داره اما شاید ربطشو امروز من فهمیدم ... 

چون برای اولین بار بود که به طور جدی با یک سری آدم جر و بحث این مدلی کردم ... 

بعد از دانشگاه انقد اعصابم خورد بود که از اون موقع تا حالا سرم درد میکنه و با خوردن چند تا استامینیفون خوب نشده ! 

شاید باید به حرف بزرگترا گوش میکردم و امروز نمیرفتم اما همیشه خر تر از این حرفا بودم ... 

حراست یک دانشگاه زپرتی که چیزی نیست ، رییس جمهورشم بیاد حرفمو بهش میگم ... 

مهم نیست گوش کنه و انجام بده ، مهم اینه که هیچ وقت دوس ندارم تو زندگیم تو سری خور بار میام و به این و اون باج بدم ...  

شاید به خاطر این اخلاقم خیلی موقعیت ها رو از دست بدم اما وجدانم راحته ... 

 

گفتم وجدان ! این همه حرف زدم و همه چیو به همه چی قاطی کردم اینم روش ! 

روی صحبتم با افراد همسن و سال پدرم هست ...  

همتون میدونین منظورم کیا هستن ... 

امروز به بابا هم همین حرفو زدم ...  

بهش گفتم یکم ، فقط یکم به گذشته فکر کن و به اوضاع و احوال امروزی ما ... 

وجدانت راحته ؟! جوابی بهم نداد ... 

میدونم که هیچ کدوم از شماها هم جوابی ندارین بدین ! چون ... 

هیچی ولش کن ... به اندازه ی کافی اعصابم خورد ( یا به قول تیراژه خرد ) هست  

  

نظرات 33 + ارسال نظر
م . ح . م . د پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:02 ب.ظ http://baghema.blogsky.com/

سلام !

A ز R ه H ر A ا Z پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ http://www.zafa.blogsky.com

تو هم مثه خودم کله خری باید حرفتو بزنی

اگر حرف نزنم میمیرم زهرا ...

نینا پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ب.ظ

محمد قاطی میکند
حالا تومواظب باش به بچت چیزی برا گفتن داشته باشی

اخه من کاری نکردم که بخوام ازم سوال بپرسه ... از این لحاظ هم خیالم راحته ...

واحه پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ


محمد انقدر مسائل وحشتناک تو جامعه ما وجود داره که خوشوقتانه تا به حال باهاش درگیر نشدی و ان شاء الله هیچوقت هم نشوی...مثلا همین اورژانس! ظاهرش اینه که باید همه مردم براش یکسان باشند اما وقتی بالای سر یک بیمار یا آدم آسیب دیده می رسند بر اساس سنجیدن وصعیت مادی بیمار بهش کمک می کنند اگر حس کنند وصع مادی اش توپه سریع به یه بیمارستان درست و درمون می رسوننش اما اگر بفهمند اوضاع مادی طرف تعریفی نداره با یه آمپولی سرمی سعی می کنند ماجرا رو ختم کنند!
بنابراین اگر مسئله خودت رو با کلی از مردم گرفتار مقایسه کنی می بینی ارزش اینهمه عصبانیت رو نداره...

قبول دارم خانوم معلم ، اما حرف زور زوره ، تحملش سخته ، خیلی سخت ... ب خدا اون موقع که به شما گفتم ماجرارو نیم ساعت بیشتر نبود از اتاقشون اومده بودم بیرون ... خیلیییییی عصبانی بودم ، هرچند الان هم هستم !

نیما پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:51 ب.ظ

هیچی ولش کن !!!

تو نقطه کذاشتی و من علامت تعجب . کل فرق من و تو شد یه خط بالای یه نقطه !

فک میکنم علامت تعجب درست تر باشه ! همه چی این مملکت باید علامت تعجب باشه !

میس الف ! پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ب.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com

سلام !

علیک سلام ...

میس الف ! پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:18 ب.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com

وااااا !!! یعنی چی برای 206 کارت صادر نمی کنیم !؟!!!

آخه اینم حرف بود !!!!!

واقعا اینجا داره بگیم .. مملکته داریم !؟!

از این میسوزم که ماشین 50 میلیونی حق داره بره اما ماشین ماها حق نداره بره !

وانیا پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:22 ب.ظ http://BFHVANIYA.BLOGSKY.COM

سلام ممدجان
اصلا نمیگم کاره خوبی کردی یا نه
چون بنظرم کاری که هر آدمی خودش انجام میده و ازش راضی هست ارزشش بالاست
من زیاد باهاشون بحث کردم ولی متاسفانه مسولین بیشعور یا بیش عور یا بیشعورهای مسوول کم نیستن ینی زیادن منم همش سر این قضیه با نسلهای قبل از خودم درگیرم

سلام وانیا ... کم نیستن که چه عرض کنم ! 99 درصد اینطورین اما باید حقو گرفت ... اگر نمیدن باید بگیریم ...

روشنک پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ http://hasti727.blogfa.com

محمد جان حرص نخور ....تو دانشگاه ازاد وضع از این بدتره....فکر کن رفتن حکیمیه یعنی یه جایی اخر تهران! که دور و ورش هم خالیه واحد تهران شمال! رو ساختن که کم کم همه دانشکده ها رو ببرن اونجا....به ما هم اعلام کردن از مهر پارسال که باید بریم و هنوز هم نرفتیم البته! چرا؟
چون سقف ساخمون نوساز ریزش کرده!!!!!!
پول ملت رو میخورن عمرا هم به کسی جوابگو باشن

میدونم روشنک بانو اما دانشگاه آزاد اراک به خاطر پارک ماشین های دانشجوهاش کلا درشو برد یک طرف دیگه ، تا یک فضای باز جلو دانشگاه باشه ماشین ها پارک کنن اما دانشگاه ما ... !

نازنین پنج‌شنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

نمیدونم چندم شدم؟!

نازنین تو همیشه یا اولی یا دوم ... الانم یکی از اینهاست احتمالا

نازنین جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ

اعصابتو خورد نکن محمد.عجب حالی داری تو میری با یه همچین آدمای عقده ای حرف میزنی!!!

تو دانشگاه ما هم همین مشکلات هستش.
به ما هم اعلام کردن که میخوان واسه دانشجوها پارکینگ درست کنن.
وگفتن که هر کی ماشین داره مدارک ماشینو بیاره.منم بردم دیدم یه کارت بهم داد گفتش ازین به بعد بذار بیرون دانشگاه.
من گفتم مگه تا حالا کجا میذاشتم.گفتش از الان بهت کارت دادیم.گفتم چه فرقی میکنه بیکارت یا با کارت !!
مگه نگهبان میذارین؟گفتش نه!!گفتم این بازیا چیه آقا!!
ما رو مسخره کردین.اومدم از اتاقش بیرون.

خونتو کثیف نکن.
خودشونم نمیدونن چی کار دارن میکنن.
باور کن گیجن همه شون.

نازنین ب خدا اعصاب خورد کنی داره آخه ...

عجب ! پس چرا دیگه کارت دادن ؟!!

میدونم که اوضاع اکثر دانشگاه ها خرابه اما اگر حرفو هم نزنین بدتر میشه ...

دختری که حرفهایش را نمیخورد جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ http://www.rainygirl89.blogfa.com

سلام... آفرین خویب گفتی..... تو مملکت کوفتی ما که این همه فقط فقط 2500 سال تمدن رو با خودشون دارن یدک میکشن.................خوشحال میشم بهم سر بزنید

سلام ، ممنونم ... فقط همین شده متاسفانه ...

چشم ، حتما

شیما جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:24 ق.ظ http://www.pashe88.blogfa.com

آقا محمد ولش کن ازت خواهش می کنم می زنی طرفو می کشی دیه میفتیاااا!!!
آقا اون چاقو رو بذار کنار جلو بچه ها زشت بد آموزی داره!!
گفتم من قاط زدم از دست این کشور تو که از ما بدتری!!
اون زایشگاه رو هم خوب اومدی!!

فعلا گویا همه از دست اینا قاطین ...

راس میگم دیگه ، طرف میگه نسبت به دانشجو هیچ تعهدی نداریم ، آخه یکی نیست بهش بگه شما نسبت به چی تعهد دارین پس ؟!

کیانا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:12 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

دانشگاه فقط دانشگاه خودمون ،اینقد باحاله کلن راه میدن بری توو چه با کارت چه بی کارت ....آزادی مطلقه دیگه

راجع ب حراستیا اصن هیچی نگو که کلهم تعطیلن از نوع درجه یکشجز اراجیف هیچی تحویلت نمیدن

و راجع ب ایران بی انصافی نکن پادشاهیای گذشته منظورم قبل اسلام هاااااا خیلی خوب بودن ...نمونه ش کورش،داریوش و ...
اما توو قرون جدید فاتحه خوندیم به همه چی و...ادامشم همنیه که خودت گفتی

منم باهات موافقم نباید توو سری خور بوود

ایول بابا .... عجب دانشگاهی ... بگو پاشیم بیایم ...

خب همیشه یک استثناهاتی هست اما قبول کن از اول همینطور بوده که یک سری آدم ظالم سردرمدار شدن و مردم بدبخت همینطوری تو سری خور بزرگ شدن ...

فلوت زن جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااام.
میگم محمد حالا ۲۰۶ که خیلی خوبه ، پس اونائی که مثلاً رنو دارن چی بگن ؟!
من که هیچ کدومو ندارم مثلاً اگه با دوچرخه می اومدم فک کنم جلو محوطه دانشگاه هم نمی زاشتن پارکش کنم ! حسودا ! حسودا ! چشم ندارن دوچرخه آدمو ببینن !!!
مطمئن باش حسودیشون شده که ۲۰۶ داری و گرنه برات کارت صادر می کردن !

سلاممممممممممممممممم ...

والا چی بگم ، منم دیگه میخوام با دوچرخه برم ، اونطوری سرمو میندازم به هوای دزدیده نشدن دوچرخه میبرمش تو

الهه جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ http://khooneyedel.blogsky.com/

تو هم اعصاب نداریها پسری من....
به نظرم حراستیهاتون خیییییلی خوبن!چرا؟!چون اگر ما همچین گفتمانی با مسئولین حراستمون داشتیم اول نگاهمون میکردن...بعدش میگفتن کارت دانشجویی رو رد کن بیاد!بعد هم میگفتن گم شو بیرون!بعدش هم برات یه پرونده تشکیل میدادن و به کرده و نکرده محکومت میکردن!!!!خیلی لطیفن حراستیهای شما!

تقصیر من نیست ننه شاه ...

غلط میکنن این کارهارو بکنن ... هنوز انقد بزرگ نشدن که بخوان با دانشجو همچین رفتاری کنن ... دانشگاه ما خدارو شکر مثه چی از دانشجوهاش میترسه ...

ایران دخت جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ب.ظ

این مسخره بازیها همه جا هست!نمی دونم با دانشجو جماعت چه مشکلی دارن که اینقدر حرصشون میدن؟!!
شما فهمیدی به ما هم بگو...

مشکل دارن دیگه آبجی خانوم ... چون هرفتنه ای که میشه از همین دانشجوهای بدبخت شکل میگیره !

A ز R ه H ر A ا Z جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ http://www.zafa.blogsky.com

ایول اول شدم؟؟؟؟؟؟؟
خجالت نمی کشی رفتی قاطی این مقلدا!!!!!!!!*کاشکی حداقل قشنگ تقلید می کردین!!
*http://yezanhamnadarim.blogfa.com/

دوم نه اول ! اولی به نام خودم و گاهی با سرعت عمل به نازنین میرسه

دلتم بخواد ... اول ما راه انداختیم بعد اونا !!!

رها بانو جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://rahabanoo.blogsky.com

سلام
خصوصی داری محمد.....

الان رسیدگی میشه وکیل بانو

ناهید جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://www.nahid2369.blogfa.com

حالا اشکاتو پاک الان هیپنوزت میکنم خوب بشی...
دیدی من هی گفتم این مملکت و آدماش............تو هی گفتی...............
زیاد غصه نخور دانشگاه ما هم همینطوریه!
ممد خودت بیا جواب اینا رو بده همه رمز میخوان

تو کی گفتی و من کی تکذیب کردم ؟!!

دیگه الان دیر شده ... لو رفتی دیگه !

محدثه جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

برو بچه بذار باد بیاد!
فردا که اینجا فیلتر شد بهت میگم
تو مرد و پهلوون ندیدی دلیل نمیشه وجود نداشته باشه

اما بقیه حرفاتو قبول دارم

خب بشه ! یک وبلاگه دیگه !

نیستش ... اگرم باشه همه کشکیه ...

تیراژه جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:08 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام بر جناب محمد...تصدق اون اعصاب خرد یا به قول خودت همون خوردت برم!
میگم حالا که رفیق شدیم یه روز قرار بذاریم بیا دانشگاه ما
اون وقت میبینی که باید کف همین پارکینگ بالای 50 میلیونیتون رو لیس زد.ما تو سرویس بهداشتی در اصل غیر بهداشتی دانشگامون موندیم...سلف غذا و اینا بماند..باور کن.

سلام آقای محترم !! خدا نکنه ...

یعنی دانشگاتون انقد اوضاش خرابه تیراژه ؟!!

کیانا جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 06:14 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

دانشگاه ما با نیما یکیه ازش بپرس....
بیا اینجا من خودم ضمانتتو میکنم بذارن بیاری ماشینتو،آخه من باهاشون رفیقمممممممممم


من حتمن باید تاکید کنم که آپم تا بیای؟؟؟؟؟؟؟؟؟

نه بابا ؟! پس خوبه بیام اونجا پارک کنم

آره دیگه ...

سپیده جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 08:23 ب.ظ http://1394a.persianblog.ir

براعصابت مسلط باش هرچند می دونم سخته....منم ازدست اینا خیلی حرص خوردم و می خورم...می دونی تعهد اونها چیه؟اینکه مواظب باشن یه دختروپسری یه وختی خدایی نکرده با هم اختلاط نکنن ویا یه دختری آرایش نداشته باشه و موهاش بیرون نباشه ویه چیزی تو همین مایه ها در کل مسول گیر و زهر کردن دوران دانشجویی هستن....
اتفاقا منم همیشه به بابام میگم با این انقلابتون..... !!ولی قبول کن اونها هم بازیچه بودن وتقصیر اونها هم نیست این حال و روز ما....

آخه اعصابی نمیذارن که بخوام بهش مسلط باشم ...

دقیقا ! ببین جلوی دانشگاه ما 2 تا دوربین مدار بسته گذاشتن ، حالا همه میدونن برای اینکه دختر پسر نرن تو ماشین گذاشتن ها اما میان میگن برای جلوگیری از سرقت !!!

قبول ندارم حرف آخرتو ... آخه چرا انقد باید ساده بوده باشن که بازیچه بشن ؟!

حمید جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:26 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

اینجور کارا مثل این میمونه که بشینی با خر درباره علت خیزشهای مردمی بر علیه دیکتاتورهای منطقه حرف بزنی!...منظورم اینه که اینجوری فقط خودت اذیت میشی...هیچی هم عایدت نمیشه...برخلاف همه اونایی که میگن باید همیشه حرفتو بزنی حتی اگه سودی برات نداشته باشه من معتقدم کار بیهوده دور از اندیشه و عقلانیته...
بهانه نمیارم واسه لالمانی...حرفم اینه که حرفتو جایی بزن که ارزششو داشته باشه...

قبول دارم حمید اما قبول کن حرف نزدن تو این مواقع خیلییی سخته

حمید جمعه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 09:29 ب.ظ http://www.abrechandzelee.blogsky.com/

اینجور وقتا یاد اون حرف جورج برنارد شاو میفتم که دیگه از بس گفته شده کسی بهش فکر نمیکنه و فقط طوطی وار تکرارش میکنیم و رد میشیم...درحالیکه خیلی حرف داره اگه واقعا تو سرش بری :
"مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف می‌‌شوی و مهم‌تر آنکه خوک از این کار لذت میبرد"...

عالی ... محشر بود

طوطی شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:05 ق.ظ http://ghodghod.blogfa.com/

واه واه واه...
حالا خوبه یه ۲۰۶ داری اینطوری براش پست میزنی!!
والا با این نوناتون

والا ، اگر به قول حراستی ها ماشین 50 میلیونی داشتم چیکار میکردم ؟!

علی شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ http://zanbooor.blogfa.com

خب الان یعنی چی ؟!

کورش تمدن شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ق.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
ای بابا اینهمه سرو صدا راه انداختی واسه یه ۲۰۶؟؟؟
خجالت نمیکشی؟
من نفهمیدم چرا باید بجای دانشگاه بگن زایشگاه
داداش از الان بخوای اینقدر جوش بزنی چند روز دیگه که بیشتر عمق فاجعه رو ببینی چه میکنی؟
واقعا باید تاسف خورد
ولی نباید یادمون بره که همین تک تک ما آدما این جامعه رو شکل میدیم

سلام ، خب آره ، رخشم مگه چشه ؟!

چی بگم ... میدونم نباید حساس بود اما تو اینجور مواقع سخته واسم که بی خیال باشم

گودول شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ب.ظ http://khesht40.blogfa.com

شما عصبانی هستی و نمیشه حرفی زد، اما فقط اینو میگم و میرم مگه اینهمه آدم نخواستن و داد هم زدن تونستن کاری بکنن؟
ما زدیم و اینجور شد، نخواستیم و شد، شما هم بخواهید ببینیم ایندفعه با هم میتونیم درستش کنیم.

قبول دارم آقا سعید ... ب خدا میدونم هیچ کاری نمیشه کرد ، اما حرف نزدن تو این مواقع خیلیییییییی سخته

مستوره شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ب.ظ http://shaparaksh.blogfa.com/

دانشگاه ملی اراکو دو مرتبه رفتم جای خیلی بدیه..ورودی شهر از طرف ملایر شلوغ و خیابان پر از ماشین سنگین. البته چون تازه سازه یه سری مشکلاتم داره که درآینده ایشاالله (دور یا نزدیک؟) بهترمیشه. و البته نگهبانیش که اصولاْ پاچه می گیرن!

اینکه از حقوق خودت و البته دیگران کوتاه نمیای خیلی خوب و قابل تحسینه ...منم پیش از این مثل تو بودم ..تند و آتیشی ولی الان منطقی تر و آرامتر شدم شاید با نوشتن یه نامه به حراست با رونوشت به رئیس دانشگاه بهتر جواب می گرفتی یا حداقل اینقدر سرت درد نمی گرفت

البته ما اونجا نیستیم ، اما همونجارو در نظر بگیر ، یجای خیلی بدتر ! اونجا نسبت به جای ما خیلی بهتره ...

نمیدونم ، شاید ... اما دوس داشتم مستقیم به خودشون بگم

رها شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ

ساعت خواب م ح م د آقا....!!!

تازه فهمیدی دنیا( ایران) دست کیه؟؟!!!

نه میدونستم اما تا وقتی مستقیم بهش قرار نگیری درست حسابی متوجه نمیشی ....

شما کدوم رهایی ؟!

رها یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ

من جدیدا با شما اشنا شدم

خوشبختم ... ( یا همون خوشوقتم ! )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد