کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

نامه ی فدایت شوم !

 

دیشب بعد از اینکه از استخر اومدم بیرون ، بارون شدیدی میامد ... 

منم که کللن رانندگی تو شب حرفه ای !!! داشتم دنده عقب ماشین رو از پارکینگ 

میاوردم بیرون که دیدم اوه ، یه صدا اومد انگار آب سنگین اراک ترکید ! 

عقبو نگاه کردم دیدم به به ، زدم به یه ماشین و منهدمش کردم ! 

اومدم از ماشین پایین . دیدم دو تا جوون اونجا هستن و دارن مثه چی نگاه میکنن ! 

یکیشون گفت ، واقعن ندیدیش ؟! ( تو دلم گفتم پــــ نــــ پــــ دیدمش و محض تنوع تو 

زندگی زدم بهش !!! ) گفتم والا بارون بود ندیدمش ! 

 

اومد یه نگاه انداخت و گفت چیزی نیست ، برو ... یخورده رفت و باز اومد گفت اگر طرف بیاد 

ببینه بی هوا اینطوری شده ، ننش سرویس میشه ها !!! گفتم خب یه یادداشت براش میذارم ! 

گفت بذار اول یه نگاه کنم ببینم  پلاکش 41 نباشه !!! دید و  گفت نه ، 47 هست ... 

یه نامه براش بذار !  

من هم که بچه ی سر به زیر ، ازش یه خودکار و کاغذ گرفتم و شروع کردم به نوشتن !   

حالا نمیدونم پسر بود یا دختر ! پسرا استخر بودن و دخترا هم بولینگ !

( طرف رو دختر فرض کردم ! چون نامه از ته دل میشد و اینطوری خسارت نمیخواست !! ) 

 

بسمه تعالی  

با سلام و دعای خیر ( اینو از تو نامه های شرکت یاد گرفتم !! ) 

به قربانت شوم ، داشتم دنده عقب میامدم بی هوا خوردم به ماشینت ! 

سمت شاگردت ، یکمی بغل در و نزدیک چراغ راهنمات رفت تو ! 

گفتم نامردیه ول کنم و برم ... شمارمو میذارم تا اگر مشکلی بود تماس بگیری و من 

شیش دنگ در خدمتت باشم ! هرچند امیدوارم چیزی نشده باشه !!   

شمارم : ..... 

دوستدارت ، م ا !   

 

 

پی نوشت : الحمدلله هیشکسی با ما تماس نگرفت !  

 

پی نوشت 2 : چقده حال میده تو شرکت آپ کنی ها !

 

نظرات 51 + ارسال نظر
م . ح . م . د یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ

سلام !

هیشـــکی ! یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

سلاملکن!
حالا نمیشد بذاری ما اول بشیم؟

سلام ... نه دیگه ، خودم همیشه اولم !

هیشـــکی ! یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:19 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

آب سنگین اراکو خعلی باحال اومدی! هرررررررررررررررر

هیشـــکی ! یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ http://www.hishkii.blogsky.com/

حالا خودمونیم اگه نصف ماشین طرفو داغون پاغون کرده بودی ام شماره تو میذاشتی؟!
..
به سلامتی به جمع بلاگستانی های آپدیت کننده در شرکت پیوستی مبارکا باشه ..آپ کن از شیر مادرم حلال تره یه فازی میدهههههههههههههه

عمرن !!! اینم چون چیزی نشد گذاشتم !

خیلییییییییییی باحاله !!

هاله بانو یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:52 ب.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

هرررررررررررررررررررررررررر
هیچ کس تماس نگرفت (ضایع شدی پسرم )
آخ اینقده حال می ده از تو شرکت آپ کنی

بهتر ! اگر دخترم بود باز پولشو میخواست !!

دختری که حرفهایش را نمیخورد یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ب.ظ http://www.dhnemikhorad.blogfa.com

با این حرکت هم ثوابی دنیایی داری هم آخرت

اجرم با آقا !

فاطمه یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:08 ب.ظ http://shahrah-88.blogfa.com


از ته دل نوشتی خسارت نخواست!!

پ ن2:واقعاااااا؟!! ایشالا چند سال دیگه ماهم تجربه کنیم اینو حالشو ببریم!!:دی

+سلام آقا محمد ! حال شما؟!!

سلام ... ایشالله که تجربه میکنی ...

بهنام یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام
یعنی شیش دنگ در خدمتش بودی؟!
خب آقا بیا بزن به ماشین ما و ۶دنگ درخدمتمون باش!

آره واقعآ!
منم الان از تو دانشگاه پست میذارم و کامنت میذارم! خیلی حال میده! مفتی!!!

آقا اون قضیه ی ۶ دنگ رو یادت نره هاااا

سلام ... قربونت برم ، من که شب و روز در خدمتتم ... به خصوص شب ! تو امر کن من پا میشم میام ...

همون مفتیش خوبه !

نه ، یادم هست ... البته تو هم میتونی بیای ها ... خونه ی ما الان مکانه !

وانیا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ

به به ممدیه کارمند خودمون
قربان اردت
چقدر چیز یاد گرفتی تو این مدت تو شرکت باهوش خان
آخه بهت زنگ نزدن؟
چه بد
مطمئنی خواب ندیدی؟

مهم ترینش همین نت مجانی بوده آبجی خانوم !

نه بیدارم ... بهتر زنگ نزدن ... والا

کیانا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:51 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

ممد واقعن ندیدی ماشین به اون گندگی رو ؟؟؟؟؟!!!!
میگم واسه چشات یه دکتر برو پسرم
خب حالا گریه نکن ایشاا... خووب میشی

میدونی چیه؟؟؟ به احتمال زیاد طرف پسر بوده فک کرده تو دختری
چن روز دیگه مزاحم میشه جهت امر خیر

خجالت بکش از اموال عمومی جهت خصوصی استفاده میکنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بی حیا
اگه نیومدم بگم از اون شرکت بندازنت بیرون

بهنام از اینجا خانواده رد میشه یکم ادب داشته باش

خودمم نمیدونم چی شد ب خدا !

بیاد ... منم دستم تو کار خیر ... در خدمتشم !!

بیا بگو ... کارمندی صادق تر از من نیست اونجا !

اون کللن همینطوریه ...

فاطمه شمیم یار یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ

سلاممم محمد جان
اولا مبارک شرکت و اینا.....به سلامتی
دوما حالا چند روزی دیگه صبر کن نامه اش نیومد شاید خودش بیاد خوب

سلامممم خانوم معلم جان ...

ممنونم ...

ایشالله که نیاد !

سمیرا یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:13 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

پس تو بودی زدی به ماشین من؟ از دیشب هی میگم زنگ بزنم چارتا بارش کنم دوباره میگم حیفه با این دستخط قشنگ و این ادبیات عاشقانه ولش کن بره...

نه بابا ، من نبودم ، دستم بود ... تقصیر رخش خوشگلم بود !

بابک یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:44 ب.ظ

من بودم شماره آرش میرزا رو میذاشتم
یه کم می خندیدیم

اوه اوههههههههه ! فک کن !!!

دل آرام یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:16 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

زنگ نزد ؟؟؟؟
چه بی احساس ... نه یعنی چه بیخیال !!
من خودم شمارتو به یه دختر خوشگل میدم ف هیچ غصه نخور ، بیخودی هم فدای این و اون نشو

نه نزد ..

ممنونم ... فقط زودتر دست به کار شو !

ما(ریحانه) یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ

یعنی اگه من جای اون بدبخت بودم ها زنگ میزدم هرچی دری وری بود نثارت کرده بودم. خوبی تو؟ مبادا یه وقت به سرت بزنه بیایی یه حال و احوالی از همکار قدیمی مجله بپرسی ها...

منم چلاق نیستم که ریحانه ... جواب میدادم !

نه که خیلی رامون میدی تو وبلاگت ! والا .... !

جزیره یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ http://jaziretabrik.blogfa.com/

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام

نـــــــ پـــــــــ نـــــ باحالی بود
چه نامه ای هم نوشتی. واسه معشوق که نامه نمینوشتی برادر که تهش نوشتی دوستدارت، احتمالا پسر بوده و فهمیده پسری بی خیالت شده. حالا شاید اگه واقعا مینوشتی م.ا شاید احتمال میداد دختری و زنگ میزد، البت وقتی میدید پسری قطع میکرد احیانا

من هم یه بار داشتم میرفتم تو پارک ،بد رفتم تو پارک ماشین جا نمیشد،اعصابم خورد شد شپلق زدم به پژو عقبی عین یه مرد، بعدهیچیش نشد من هم گفتم بی خیال برا چی وقتی چیزیش نشده شماره بزارم براش. والا

سلاممممممممممممم !

خب من که دلم نمیخواد زنگ بزنه ! چه دختر چه پسر ... چون آخرش منجر به پول دادن میشد ! منم که اصفهانی ....

خوب کاری کردی ... اگر اینم خیلی داغون میشد عمرن مینوشتم واسش

فاخته یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:29 ب.ظ http://3881467hk.blogfa.com/

اونجور که شما نامه نوشتی براش دیگه خیلی نامردیه تماس بگیره

دقیقن !‌ زدی به هدف !

واحه یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ب.ظ

ایول خیلیا همسر آینده شون رو تو همین تصادف ها پیدا کردند!

آره خانوم معلم ... داستان هاشونو خوندم !!!

کودک فهیم یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:59 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

شاید کاغذ گم شده.یک بار دیگه باید بگذاری محمد
+امروز برای عید قربان یادت افتادم چون چند مدت پیش فکر کنم گفته بودی مامان بابا رفتند مکه.زیارتشون قبول باشه.

هی وای من ! همون یبار بسشه ب خدا ...

ممنونم ... لطف داری ... آره ، بابا اینا مکه ان ... بابا امروز کچل کرده بود ! بازم ممنون

امیرحسین... یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:51 ب.ظ

همون بهتر که کسی تماس نگرفت. فرض کن ماشین مال یه سبیل کلفت بود
عیدت مبارک

یا خدااااااااااااااااا ...

مرسی امیرحسین ... عید تو هم مبارک

آذرنوش یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ http://azar-noosh.blogfa.com

هررررررررررررررررر عجب آدمی بوده که زنگ نزده؟!کاش هم پسر بود هم زنگ میزد حساااااااااابی حالتو میگرفت تا تو باشی اولا بری چش پزشک دوم از اموال عمومی استفاده خصوصی نکنی . خجالت هم خوب چیزیه هااااااااااااا

خجالت خجالت ، حمید بی لیاقت !

استعاره به استیلی بود !

عارفه یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ب.ظ http://inrozha.blogsky.com/

سلام
اون بندا خدا فهمیده با چه ادم خسیسی طرفه خودش رو سبک نکرده

سلام ... خوب کاری کرده !

کاپو یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:24 ب.ظ http://cappuccino.blogfa.com

قربانت م ض

[ بدون نام ] یکشنبه 15 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ب.ظ

آوا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:27 ق.ظ

محمد خان جان اگه دختر باشه میذاره
تو یه فرصت مناسب یه جور ِ خوب
خدمتت می رسه....اگرم پسر
باشه که احتمالا دغدغش
بیشتر ازین حرفا بوده که
پی ِاین ماجرارونگرفته
اون دووووستدارتِ
آخرم نامتم خب
بی تاثیرنبوده
هووووووور

یاحق...

اتفاقن پیش خودم فک کردم گفتم نکنه من محمود احمدی نژادم ! یهو بیاد بگه یا خسارت میدی یا نفلت میکنم !!

حبیب دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://artooni.blogsky.com

ای تو جان نوبهاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای تو شور آبشاران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای شراب آسمانی، ای طلوع مهربانی

با تو شد خورشید خندان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

ای که نامت گشته ذکر هر دم جان و روانم

ای شفای درد پنهان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون ماه تازه، تیغ بر کف، خنده بر لب

آمدی ای عید قربان! خوش رسیدی، خوش رسیدی!

آمدی چون سیلْ جوشان ، بی‌خبر، ناگه، خروشان

تا کنی این خانه ویران، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

خانه‌ی عقل زبون را، عقل سرد تیره‌گون را

کرده‌ای با خاک یکسان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

شعر می‌جوشد ز من، پیوسته هر شب، هر سحرگه

از تو شد این چشمه جوشان، خوش رسیدی، خوش رسیدی!

عیدتان مبارک دوستان

ای کت شلوار و جلیقه ! ای کت شلوار و جلیقه

به به ، به به ، بابا به به به این سلیقه ... بابا به به به این سلیقه !

ناهید دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://nahid2369.blogfa.com

چشمم روشن ممد آقا
جدیدا خیلی چیز شدی ها
دارم برات!!!!!!!!!!!

چیز شدم ؟! چی شدم ناهید ؟!

مهدی پژوم دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://mahdipejom.blogsky.com

سلام محمد خوب...
اسعد الله ایامکم. بار دیگر به حج قربان کنی نازنین...

سلام استاد عزیزم ... ممنونم .. عید شما هم مبارک

نیما دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ

ممد امروز نری بیرونا ! میدونم عید قربان و به تو ربطی نداره اما چون قیمت گوسفند زیاد شده ، ملت افتادن دمبال خرایی مث تو !

میگم آخ زنگ بزنه و یه سبیل کلفت باشه که بگه شیش دنگ بیا و اینا ! اونقدر از پایین بهت بخندم که دهنت سرویس بشه !

والا از موقعی که خبر دارم تو گرون بودی ! اما دیدی که ارزون خریدمت !

برو رد کارت بنم ...

فسیل دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:03 ب.ظ http://www.fosil.blogsky.com/

من هم همیشه تو شرکت اول نامه همینو مینویسم البته بستگی به طرف هم داره
آخرش هم مینویسم مزید تشکر است%
خوب کاری کردی که نامه نوشتی من اگه میخوندم حتما زنگ میزدم ازت تشکر میکردم

یعنی اگر یکی باشه که باهاش لجی چی مینویسی ؟!

مرسی

FarNaZ دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ب.ظ http://doggish.blogsky.com/

چطوری تپل ؟ بعد از مدتها ما آمدیم ؟
__
ممد شوماخر که میگن شمایی؟
.. چشمم روشن استخر که میری ، برا دختر مردم نامه عاشقانه که مینویسی ! شماره که میدی؟!!
...
___
دلمان برایت تنگیده بود داوشی

خوبم ... بعد از مدت ها خوش اومدی !

نه ، من پسر همسایشونم !

خب دیگه ... حیفه رو دست بمونم !!!

ممنونم فرناز ... سالم باشی

الهام دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:15 ب.ظ http://sampad82.blogfa.com

برادر واسه این کسی باهات تماس نگرف چون قسمت شماره ی نامت مشکل داره! بنده خدا شمارت کوش پس؟؟؟:دی

اونجا که نوشتم ... اینجا ننوشتم بچچه ... تو کدومی ؟! یعنی کدوم الهامی ؟!

دختری از یک شهر دور سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:14 ق.ظ http://denizlove.blogsky.com/


عجب نامه ای محمد احتمالا دختر بوده که زنگ نزده میگه این ادم واسه من شر میشه!!!:)
ممنون بابت تبریک تولدم...

نه بابا دنیز ... من واسه همه خیرم !!

قربانت

سمیرا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ق.ظ http://nahavand.persianblog.ir

ای مایه دار..ای ماشین سوار..ای استخر برو..ای در شرکت کار کن...

ای دانشجو ... ای آقای همسر پرسپولیسی ... ای بابا تو نهاوند معروف ! ... ای بچه درس بخون !

خانوم دکتر سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام
خوب معلومه که نت شرکتی حال میده
پ نه پ میخاستی با نت خونگی که 50 دفعه قطع ووصل میشه و پستا رو پاک میکنه حال کنی؟

سلام



عجب دل پری دارین ها خانوم دکتر ! والا اونجا هم کمتر از نت خونگی نیست ! اما کللن مفته خیلی حال میده !!

خانوم دکتر سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 ق.ظ

راستی پلاک 41 و 47 چه فرقی دارن؟

پلاک 41 واسه لرستانه !

47 هم اراک

سارا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:39 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

سلااااااااااام محمد
هررررررررررررررر.زدی به ماشین!!!چه باحال
دمش گرم که نزنگیده حتما از همون نامه فدایت شوم خوشش اومده
راستی متنتو کپی میکنم اگه روزی به ماشینی بی سرنشین زدم واسش بذارم شاید به منم نزنگه

سلام ...

آخه چیش باحاله ؟!

خوب کاری میکنی ... فقط مواظب باش پسر نباشه ! چون اگر باشه فک کنم رو هوا زنگ میزنه ها

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:56 ب.ظ

خصوصی

اشتباه اومدی ! اینجا مدیریته ! بفرست دبیر خونه !

نینا سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:59 ب.ظ

زنگ نزده هنوز

نه استاد

حسین سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:53 ب.ظ http://hosseinb.blogfa.com

سلام
پس تو بودی زدی به ماشین من .

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:08 ب.ظ



اول اجازه بدین زنگ بزنه ! تکلیف جنیستش معلوم شه ، بعد غر غرهاتون رو شروع کنید !

ایران دخت سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:03 ب.ظ http://mabad.persianblog.ir

به عبارتی شانس به طرز عجیبی باهات راه اومد!

نماز شکر به جا آوردی؟؟؟؟؟؟؟

آره بابا آبجی خانوم ... از اون روز همش تو سجده ام !

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:57 ب.ظ

خ.ص.و.ص.ی

خصوصی رو نقطه دار نوشتی پس مورد داره ! نمیتونم بخونم !!

عاطی جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ق.ظ

سلام محمدجان . خوبی ؟
وای که چقد دلم تنگ شده بود واسه اینجا و محمد سنتوری خودمون .
مشغول به کار شدنت مبارک . ایشالا موفقیت های بهتر پشت سرهم برات ردیف شن .
حالا چقدی خرجش میشد که طرف بیخیالش شده . خیلی شانس آوردی .
با سنتورت چیکار میکنی ؟ استاد شدی ؟
راستی شام کارمند شدنتو کی میدی ؟ منتظریما .

سلام عاطی ... ممنون از لطفت ...

والا فک کنم خرجش بالا میشد چون صافکار میخواست .. !

سنتور هم عالی ... استاد که نههههههههه ! اما خیلی خوبه

بذار اول حقوق بدن بعد شام هم میدیم !

عسل جمعه 20 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ب.ظ http://www.bipardeh.blogfa.com

خوش به سعادت شون
کی رفته مکه ؟
من آپم

ممنونم ... بابا و مامانم !

چشششششششم

غزل شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:47 ب.ظ http://believeinme.blogfa.com/

ینی هیشکی بت زنگم نزد ؟

نه الحمدلله !

زمستانه شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:03 ب.ظ

به نام دوست..


سلام..

اوووووووه چی همه وقته بهت سر نزدم..چقدر پست جدید..

دلم میخواست واسه پست عکسدار مکه ات نظر بدهم که نداشت..

پس همینجا میگم..

منم دلم تنگه!

سلام

ممنونم ... خوبی ؟!

من هم دلم برای خدا تنگ بود ، هم برای بابا و مامان !

[ بدون نام ] شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ب.ظ

موفق باشی و خوشبخت..

ممنونم ...

ساره چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:42 ب.ظ http://fereshtegaan.mihanblog.com/

ماشینش چی بود ؟
خداییش این همه خلوص نیت واسه کمتر از بنز و بی ام و ارزش نداره .

پرشیا ! اگر ژیان هم بود مینوشتم

سمیه.حسابدارتمام وقت شنبه 19 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ http://goonyeharfam.persianblog.ir/

لذت آپ کردن توی شرکت رو فقط کارمند جماعت میداند وبس!
ضمنن فک کنم صاب ماشین اراکی نبوده وگرنه هونصد باره تاالان تماس گرفته بود ،حتی اگه هیچیشم نشده بود!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد