کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

چهار پایه ی گرم !

 

برادر جناب سروان آقای مهندس بابک اسحاقی ( معروف به کیامهر باستانی ! ) اینجانب رو به 

یک عدد بازی وبلاگی به نام "صندلی داغ " دعوت نموده است !   

از آنجا که ما همیشه دوس داشتیم مورد دید و توجه باشیم صندلی رو به چهار پایه تغییر دادیم  

و از یه جهت دیگه افتادن یه درس 4 واحدی بد ما تحت ما رو سوزاند ، تصمیم گرفتیم از داغی این 

صندلی کاسته و آن رو به گرم تبدیل کنیم که خدای نکرده بیشتر از این نسوزیم !  

پس هم اکنون بنده تا چند روز دیگه روی این چهار پایه میشینم تا شما که این روزا تعدادتون در  

وبلاگ ما به یک چهارم خود رسیده هر سوالی داشتید از بنده ی حقیر بپرسید و من هم وظیفه  

شرعی و قانونی دارم تا به اون جواب بدم ! فقط خواهشن سوالهای ناموسی نپرسید که جوگیر 

شده و در سطح تیم ملی والیبال زنان صربستان که چند روز پیش تو ری اسپرت نشون داد با  

شایستگی قهرمان اروپا شدن ، میپیچونمتون اساسی !   

پس منتظر سوالهای شما در کامنتدونی همین پست هستیم .

 

 

 

پی نوشت : جناب گوگل این الان چهارپایه هست ؟!  

این بنده خدا که تحمل وزن منو نداره که ... ای بابا .  

 

 

پی نوشت 2 : روز نوشت های یک پزشک ترم اولی .  

 

نظرات 78 + ارسال نظر
الف شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:08 ب.ظ http://www.inspiration90.blogfa.com

سلام !

خب با یاری آقا امام زمان میریم که به سوالات پاسخ دهیم !

جواب : علیکم اسلام و الرحمته الله و البرکاتهههههههههههه

مانے ! شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ http://foshar.blogsky.com

کتاب از صبا تا نیما مال کیه ؟
قبول داری ترکیب "عارف قزوینی" پارادوکسه ؟ :دی
ملانصرالدین کجایی بوده ؟
سه تا شاعر بودن که شعراشون سهل ممتنع بوده ، نام ببر!
مصرع دوم این چیه ؟ " پدرم روضه‌ی رضوون‌ رو به دو گندم بفروخت"
از امینم برام بگو ، در حد دو خط !
یاهو یعنی چی ؟
چرا فیس‌بوک اسمش اینه ؟
حالت خوبه ؟ :دی


فک کنم خواجه عبدلله انصاری نوشته

نه ، به نظرم بیشتر به تلمیح و مزاح میخوره تا پارادوکس !

اراکی

حافظ ، سعدی ، مولوی ( کللن همین 3 تا شاعرو اسماشونو بلدم !! )

فروخت ، اما کاش این روضه رو نمیفروخت

امین انصاری ؟! والا همکلاسی الانمه ، بچه ی خوبیه ، کللن تیکه های نابی به استادا میندازه ... اما خب یکم جلفه ... اما کللن پسر خوبیه

یعنی یا هو = یا خدا

میخوای بذاریمش رجا بوک ؟!

چاکریم ... تو خوبی ؟!

فاطمه شمیم یار شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:18 ب.ظ

سلاممم محمد
خوب ..که سوال بپرسیم..
۱-اولا چرا نیما اینقده لوس شده؟
۲- چرا کامنت دونیش رو بسته؟
۳- تو و نیما هم سنین؟
۴- چه رمانی رو خوندی و خیلی دوست داشتی؟
۵- چه فیلمایی دوست داری؟
۶- اوضاع کار و بار خوبه؟
۷- چرا درس نمی خونی گاهی؟
۸- انشا رو بیشتر دوست داشتی یا ریاضی یا هیچکدوم؟
۹- معلمی بود که دوستش داشته باشی و چرا؟
۱۰-فعلا دیگه سوالی نیست

سلامممم خانوم معلم جان ...

1 . لوس بوده خانوم معلم

2 . چون هیشکی واسش کامنت نمیذاره

3 . نه ، اون یه سال بزرگتره ... اما فداکاری کردم رفتم گرفتمش

4 . نه تا حالا رمان خوندم نه کتاب !

5 . فیلمای بزن بزن و بکش بکش

6 . خوبه ، الحمدلله

7 . حس درس نیست به خدا خانوم معلم

8 . ریاضی

9 . تک و توک بودن ، اما دور از جون شما کللن معلم هامون آدم نبودن

10 . نه دیگه ، بیا 20 تا دیگه بپرس !

مرسی خانوم معلم

ناهید شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://nahid2369.blogfa.com

فقط یه سوال:
یعنی واقعا انقد ازم متنفر بودی؟!

جاااااااااااااااااااااااان ؟!!!!

عارفه شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:37 ب.ظ http://baghema.blogsky.com/

الان برام سوال ایجاد شد م.ع.م.د یعنی چی؟تو ولایت شما ح رو ع می نویسند ؟

به جان خودم اون ح هست ... تقصیر ورده با این فونتای عجیبش

عارفه شنبه 10 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:39 ب.ظ http://inrozha.blogsky.com/

آدرست از کجا اومد؟مال خودم چی شد؟

ای ای ای .. پس اونی که میره به نام فحش ناموسی میذاره واسه ملت تویی ، ها ؟!

عاطی یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:10 ق.ظ http://pransesbanoo.blogfa.com/


سلام:دی!

تا حالا شده تو رودرواسی!!ی نفرو لینک کنی؟

واسه ت چقد مهمه بقیه راجبت چی می گن؟

بچه ک بودی وقتی ازت می پرسیدن می خوای چی کاره شی چی جواب می دادی؟

بنظرت اگه آدم درس نخونه ولی ی هنرو یا هرچیز دیگه ای-ئو(!) ادامه بده! بَده؟ مدرک تحصیلی واسه ت مهمه؟

دیدی می خوان ب زور سوال بپرسن؟:دی

سلام ، :پی !

نه ، اهل این کارا نیستم خدا رو شکر

یزمان خیلی مهم بود ... اما الان اصلن !

والا چی بگم ... اون اوایل عاشق این بودم که نون خشکه فروش شم . حتی روایت هست چند باری گونی انداختم رو کولم رفتم کوچه داد زدم آی نون خشک داری بیاررررررررررررررررررررر ...
بعد اون رسیدم به راننده ماشین آشغالی !
وقتی هم بزرگتر شدم بیکاری رو به همه چی ترجیح میدادم !!

نه بد نیست ... اما خب مدرک تحصیلی برام مهمه ... اما هیچ وقت هدف اصلیم تو زندگیو درس خوندن و مدرک و اینا نذاشتم و نمیذارم !

آره ... تابلوئه

واحه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ق.ظ

کلی خندیدم با این پاسخهای هردمبیلی که به کامنتهای ملت همیشه در صحنه وبلاگت نوشتی...

اینروزا خوشحالیا ناقلا امیدوارم شیطنتهات ختم به خیر شوند...

هردمبیل چیه خانوم مدیر ؟! روشون کللی فک کردم جواب دادما

خوبم خانوم معلم ... یعنی خب سعی میکنم همیشه خوب باشم ... اما نسبت به بی حوصلگی های چند هفته پیش و اینا خدا رو شکر بهترم ...

آذرنوش یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:34 ق.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

این سوالا رو بیخیال .یه آدرس بم بده واسه اینکه لینکدونیمو گودری کنم(آیکون یه آدم فرصت طلب)

آذر نوش اگر گودر درست بود درست کردنش کاری نداشت ... 2 سوته حلش میکردیم . اما راستش کللن عوض شده فضاش .. چند وقت پیش میخواستم برای یکی از بچه ها درست کنم هرچی تلاش کردم نشد ... از چند نفر هم پرسیدم کسی نمیدونست جدیده رو باید درست کرد ... اما بازم چشم ، سعی میکنم یه راه حلی پیدا کنم ...

عاطی یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ http://pransesbanoo.blogfa.com/



مرسی ک جواب دادی!!!!

چقد عجیب ک دووس نداشتی پلیس یا خلبان بشی!!!!:دی ! من همیشه می گفتم می خوام خانه دار بشمو همه می خندیدن!!!خوشحالم ک شغلای شما هم جالب بوودن!:دی

بازم مرسی:دی

نه ، پلیس و اینا رو دوس نداشتم ...

ممنونم ...

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ق.ظ

میدونستی من ویندوز کامژیوتر خونمون رو عوض کردم ؟

خب که چی مثلن ؟!

نینا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:44 ق.ظ http://taleghani.persianblog.ir/

khastam ba in kyborde ghazorati ebraze vojod konam
mima zod ba soal

بابا ابراز وجود ... لطف کردین استاد نینا جان

آذرنوش یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://azar-noosh.blogsky.com

ای بابا شانس نداریم که ...پس این سوال ما رو هروقت اوضاع گودر درست شد جواب بدید لطفا.
فعلا سوالی ندارم بعدا دوباره خدمتتون میرسیم

بعله ... ما در خدمتیم

عارفه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:53 ق.ظ http://inrozha.blogsky.com/

سه سوته دیگه ؟بهله بهله والا گودر درست هم بود دیدیم چه خبره

اونو که یادم رفت ، وگرنه درست کردنش کاری نداره که

آناهیتا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:35 ق.ظ

سلام علیکم و اینا
به نام خدا
شووووما زن نیمایی یا نیما زن شما؟
قد شووووما چند متره؟
آیا در دنیای مجازی به پسری علاقمند شدی؟
مهرت چقدر بوده؟
اگه سوال دیگه ای به ذهنم رسید حتما میگم!

علیک سلام و اینا ...

بسم رب الشهدا و الصدیقین

قرار شدسوال های ناموسی نکنین هاااااا ...اما خب چون تویی جواب میدم !

نیما زن ما

یک متر و 89 سانت !

به آرش میرزا !!!

مهر من غیر قابل محاسبه هست ! از بس با مهر و محبتم

ما در خدمتیم

سحر یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ق.ظ http://dayzad.blogsky.com/

سوالای بچه ها جالب بودن ولی جوابات جالبتر بودن!!!

چون صاحاب این وبلاگ کللن پسر باحالیه

سارا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:56 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

که سوال بپرسیم پسسسسس
1-چرا درس نمیخونی؟
2-چرا تو فرجه هات همش تولده؟
3اصلن مگه چند تا دوست داری که این همه تو فرجه های تو به دنیا اومدن؟
4-اصلن چرا مارو با خودت نمیبری تولد؟
5-چرا همش اعلام میکنی تولد دعوتی؟
6-آیا میخوای دل مارو بسوزونی با اعلام این مهمونی ها؟
7-اصلن تولد خودت کیه؟
8-الان فک کردی میخوام واست کادو تولد بگیرم؟
9-آیا قصد ازدواج دارید؟


بعلهههههههههه

1 . انگیزه ندارم !

2 . تولد کیه ؟! کیییییییییییه ؟!

3 . چون بچچه ی خوبیم دوست موست زیاد کنارم میاد

4 . تولد کی ؟! کییییییییییییییییییه ؟!

5 . همون شماره 4

6 . مهمونی های ما که دل سوزوندن نداره ...

7 . حالا حالا ها مونده

8 . پ ن پ ...

9 . نه ، میخوام ادامه تحصیل بدم

مهربان یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ق.ظ http://mehrabanam.blogsky.com/

سلام خوبی؟

۱- از کدوم یکی از دخترای بلاگستان خوشت می یاد؟

۲- کدومشونو از نزدیک دیدی؟

۳- کدومشونو دوست داری ببینی؟

۴- کدومشون دوست دارن تو رو ببینن؟

۵- کی برات خصوصی زیاد می زاره؟

سلام مهربان بانو ... ممنونم ... چه عجب از اینورا ؟! قدم رنجه فرمودین

1 . از نیما

2 . والا زیادن

3 . دوس دارم نیما رو یبار دیگه ببینم

4 . اوووووووووووف ... تا دلت بخواد ... غیر قابل شمارشه

5 . از الف بگیر تا ی ما خصوصی زیاد داریم

na30b یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ http://fosil.blogsky.com/

سلام روز بخیر
میخواستم بپرسم تو گوگل چی سرچ کردید که این صندلی داغ رو براتون آورد؟

سلام ... روز شما هم بخیر

والا زدم " چهارپایه ی بلند " اینو آورد

محدثه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ق.ظ

خب بذار فکر کنم!

1. تا حالا شده از کسی به شدت متنفر باشی،در حدی که نخوای حتی ببینیش؟

2.شده انقدر از کسی ناراحت باشی که هروقت به ذهنت میاد با خودت بگی هیچ وقت نمیبخشمش؟

3.چرا انقدر لوسی؟

4. تا حالا شده دلواپس کسی بشی؟ احساست رو توضیح بده!

5.نظرت راجع به جعبه ی پیتزا چیه؟ (آیکون یه آدمی که سوال گیر نمیاره (!!!!!!!!!))

6.تو یادت میاد من چی میخواستم از کیامهر بپرسم که وقت نشد و گفتم از محمد میپرسم؟

7.تا حالا شده دلت از کسی بگیره که حتی فکرش رو هم نکنه که بهش فکر میکنی؟

8.تا حالا دختری رو تو ماشینت سوار کردی؟ منظورم توره!

9.فک میکنی استعداد کچل شدن رو داری؟

10. چرا از الان شروع کردی به کار؟به نظرت زود نیس؟

11.بقیشو بعدن بپرسم؟

مگه تو فکرم میکنی جقله بچه ؟!

1 . آره ... یکی از پسرای دانشگاه ...

2 . نه ، سعی میکنم هیچ چیزو به دل نگیرم ... کللن کینه ای نیستم

3 . بیا برو رد کارت .... جقله

4 . دلواپس ... آره ! یعنی خیلی زیاد ... اما به قول امام خمینی در مورد احساس " هیچی ..."

5 . نظرم اینه که گفتی پیتزا و کردی کبابم

6 . آره ... میخواستی بپرسی محمد چیکاری کردی انقد محبوب شدی

7 . نه ، نشده

8 . بریم سراغ سوال بعد

9 . نه ، موهام پره پره .. اما خب ‍‍‍زل خیلی میزنم ... آخر کچلم میکنه

10 . نه ... خوب موقعیه .... رشته ی ما طوریه که اگر کار بلد نباشی رو هوایی ... پس مجورم ازالان برم سر کار

11. بپرس بچچه

محدثه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:55 ق.ظ

این سوال الان یادم اومد!
چرا جواب سوالاتو چرت و پرت مینویسی؟
درست جواب بده دیگه!

به سوالای تو یکی که درست جواب دادممممممممممم

محدثه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ق.ظ

سوالای مانی خیلی باحال بودن!
جواباتو تو هم همینطور!
امینم نه مجید! eminem!

مهر هم نه مهر و محبت! مهریه!

الان بگی خودم میدونستم و ضایم کنی خیلی بدی!

ااااااااااااا ... من فک کردم امین انصاری رو میگه

نه ، منظور آناهیتا همون مهر و محبته

خودم میدونستم

محدثه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

جان من اون 8 رو جواب بده!دلم میخواد بدونمممممممم!!!!
جان ممد! بگوووووووووووووووووو!!!!

من شما رو به خواندن این پست دعوت مینمایم :

http://baghema.blogsky.com/1390/01/21/post-59/

محدثه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:19 ق.ظ

اینو که خودم خوندم!
جوابو بده!

خب دیگه چه خبر ؟! خوبی ؟! خوش میگذره ؟! اوضاع درسا خوبه ؟! بابات اینا خوبن ؟! همسایه هاتون ؟! دختراشون ؟! خاله ها و عمه ها ؟! بچه های دانشگاه ؟! بچه های بلاگستان ؟! همه خوب و خوشید ؟!

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ

میدونی الان نشستم و دارم صبر میکنم تا خوب همه سوال بپرسن؟ بدبخت اینقدر با اسم من بازی نکن ... میبینی یه دفعه اسمم بلند شدِ غش کردیا ! تا کمتر از دوساعت دیگه تو میری رو هوا !

غش نمیکنم عزیزم ... یکار دیگه میکنم !

دل آرام یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

به به چشمم روشننننننننن درس 4 واحدی افتادییییییی

خوب حالا اشکال نداره ، سر بقیه امتحانا حواست رو جمع کن


1-شما به طور متوسط در ساعت میتونی به چندتا دختر فکر کنی ؟
2- به چندتا اس ام اس بدی ؟
3- با چندتا قرار بذاری ؟
4- چندتارو بپیچونی ؟
البته در اینکه تواناییت بالاست هییییییچ شکی نیست ، ولی حالا گفتم شفاف سازی کنی ماهم در جریان باشیم


فقط باید سوال کنیم ؟ نمیشه تقدیر و تشکر کنیم ؟ انتقاد چی ؟
اینارو جواب بده تا باز برگردم

آره دلارام ... زدیم درسرو پکوندیم مثه چی ...

ایشالله ... دعا کن مشروط نشم فقط

1 . حداقل 500 و حداکثر 1000

2 . چون پول قبضم زیاد میاد و پول ندارم هیچی !

3 . اگر طرف مهمونم کنه میل به بی نهایت داره اما اگر بخوام من مهمون کنم صفر تا !

4 . پیچوندن که کار ماست ... ما میتوانیم

چرا ... همه چی میشه ... به خصوص انتقاد

هنوز میخوای از این ناموسی ها بپرسی ؟!

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:51 ب.ظ

ممد، یعنی اگه کسی تو رو خوب نشناسه، با این سوالا فکر میکنه که تو یه آدم هرزه ای که هرروز با یه دختر میپری... به خدا خندم گرفته از این سوالا... ملت این بنده ی خدا توی عمرش نمیدونست فحش چیه‌!!! من به راه خلاف کشوندمش !

همینو بگو ! پسر به این خوبی و مظلومیم همه از این سوالا میپرسن !

قربون دستت ، دوست ناباب که بودی ، یه ذغال خوب هم جور کن

کورش تمدن یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 02:06 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
دیدم اسم من توی ژرسشگران بدجور خالیه و یه جورایی برات افت داره که من ازت سوال نژرسم.یعنی اگه نپرسم کلاس کارت میاد پایین.اما مسئلتن
۱-شما اون رستوران رو که تو دخمه های بازار اراک بود از کجا پیدا کردی؟از کجا فهمیدی اونجا ارزونترین بستنی رو داره
۲-اولین بار که اومدی شهر(منظورم تهرانه)و رفتی فرحزاد و فهمیدی که توی قلیون فوت نمیکنن دقیقا چه تاریخی بود؟
۳-کلا از ابتدای تحصیلت تا حالا بیست گرفتی؟اگه راست میگی بیست رو با رسم شکل توضیح بده
۴-درسته که اسم شما بعنوان اولین کسی که حسابداری رو بعنوان شغل مطرح کرد در کتاب رکوردهای گینس ثبت شده؟
۵-درسته که میگن ۱ ترازو واسه توزین شما کم میاره و حتما باید یه پات رو یه ترازو باشه و پای دیگه ات روی ترازوی دیگه؟
۶-آیا وقتی رفتی مشهد نیما واسه شما هم خالی بندی کرد و گفت بچه بالای شهره؟
۷-چون یه جورایی با هم همشهری هستیم بیخیال سوال های مورد دار میشم فقط بهت توصیه میکنم زیاد از صندلی عقب استفاده نکن

سلام کوروش خان ... اول فرق ژ و پ رو بدون بعد بیا سوال کن !

1 . والا یادته که طرف منو میشناخت ؟! آشنا بود ... دیدم بهترین جاست !

2 . من تا حالا فرحزاد نرفتم

3 . فک کن اول دبستان بود ورزش رو شدم 20 ... اما چون نقاشیم خوب نیست نمیتونم برات رسم کنم

4 . آره ، و نکته ی مهمش اینه که قبل از عمران مطرح شده !

5 . اگر ترازو از این دستی ها باشه آره ، اما اگر دیجیتالی باشه نه ، چون تا 200 رو راحت وزن میکنه !!

6 . آره بابا ... گفتی نمیدونم تقی آباد میشینم ، نقی آباد میشنم ...
بعد گفتم اینا کجان ؟! گفت بالا شهره مشهده ! منم تو دلم گفتم زرشششششششششششششک

7 . چشم ... یجوری تو صندلی جلو جاش میدیم !

سمیرا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:58 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

اسم عشقت چیه محمد؟

میشه خصوصی خدمتتان عرض کنیم ؟!

کورش تمدن یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

با توجه به سوال سمیرا بانو میخواستم ازت بپرسم آیا میدونی عشق چیه؟عشق را با آب میخورن یا نوشابه؟

والا چون عشق رو هم ردیف هلو تراز بندی میکنیم ، ما با ایستک هلو میخوریم

نسترن یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ

جریان اون قطعه طلا گه پیدا کردی آخرش چی شد؟

خواهر من ، طلا که گ . ه نمیشه !

والا صاحابش پیدا شد ... صاحاب قبلی ماشین بعد چند وقت زنگ زد گفت برای یکی از آشناهاشونه ... ردش کردیم رفت دیگه

دل آرام یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

ای بابا تو که هنوز جواب ندادی ...
خوب من بازم سوال دارم !

میشه بگی انگیزت از اینکه م.ح.م.د رو اینجوری مینویسی چیه ؟

والا ترس از فیلتر بود ... گفتیم نقطه بندازیم امتیاز منفی رد نشه

نسترن یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ

شرمنده "گه" اشتباه بود. منظورم"که" بود

گفتم ها ... تناقض داشت !! اونم با این اوضاع الان

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:43 ب.ظ

۱- به نظرت چه اخلاق های بدی داشتی که وبلاگنویسی تونسته بهت در اصلاحشون کمک کنه ؟

۲- خودت و من خوب میدونیم که تو بخاطر رابطه ی بیشتری که با دخترا و ژسرای بلاگستان داریُ، بیشتر دچار مسائل وبلاگی شدی، به نظرت اشکال از کدوم سمت قضیه بوده؟

3- تا حالا شده که (در اینجا) کسی بهت یه راز بگه و تو نتونی رازش رو ژیش خودت نگه داری؟

4- یه مدتی از آدمای اینجا بیزار شده بودی، چی شد که دوباره برگشتی؟

5- رشته ی مورد علاقه ات چی بود که بخاطر کنکور و کندذهنیخ ودت،نتونستی ادامه بدی؟

۱ . فک میکنم قبلن تر ها خیلی عجول بودم ، که الحمدلله بهتر شده . یکی دیگه اینکه به نظرم خودم دیدگاهم خیلی محدود و بسته بود اما وبلاگ و وبلاگ نویسی تو باز کردن بهش خیلی کمک کرده !

2 . اینکه زیادی با همه صمیمی میشدم ! هنوزم که هنوزه دارم چوبشو میخورم

3 . آره ، شده ... متاسفانه البته !

4 . برگشتم ، اما دیگه نسبت به قبل نیستم ... یعنی اون محمد سابق نیستم

5 . دوس داشتم یکی از رشته های مهندسی رو بخونم ... مثه عمران و مکانیک ... اما الان خیلی خوشالم که نشد و اومدم تو حسابداری

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:45 ب.ظ

6- اولین دختری که واقعا بهش ژیشنهاد دوستی دادی رو یادت هست؟؟؟ بهش چی گفتی؟

7- یه زمانی، از اینکه من هی فحش میدادم عاصی بودی و مث این زن های مودب هی میگفتی "نگو نیما جون، زشته" ولی الان خودت زدی به اون خط!!‌چرا ؟

8- تا حالا وسوسه شدی که سیگار بکشی ؟ خودکشی چی ؟؟؟

9- وقتی به یکی قول میدی و زیر قولت میزنی، چه حسی بهت دست میده ؟(نگو نزدم که میدونم و میدونی که زدی)

10- چرا بی خیال مجله شدی؟ (البته ممنونم که بی خیال شدی)

6 . راستش هیچ دختری واقعن بهم پیشنهاد نداده ! اولین پیشنهادو خودم دادم ...

7 . والا زدم به اون خط اما آنچنان عمومی نشده ها ! هنوزم با فحش و این چیزا به طور جدی و شوخی مخالفم ! اما خب یکمی بهتر شدم ...

8 . آره ... هردوش

9 . حس اینکه چقد اون طرف خره که از من قول گرفته !

10 . برای اینکه جمع و جور کردنش واقعن سخت بود .. مثه بلاگزیت . الحمدلله خودت تو 2 تاش بودی و میفهمی چی میگم

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:49 ب.ظ

11- دقیقا از چه زمانی دچار توهم شدی که تو "مرد" هستی ؟؟؟

12- وقتی اومدی مشهد و منو از نزدیک دیدی، توی دلت چه فحضی به خودت دادی بخاطر اون قرار ؟

13- برای خوردن شام و چتربازی حاضری خونه ی کدوم یکی از بچچه های وبلاگی به عنوان اولین مقصدت باشه ؟

14- چقدر از کامنت هایی که دعوتت میکنند واسه خوندن ژستشون، بدت میاد ؟

15- به نظرت پرسپولیسی هایی مث کوروش تمدن لوس، کی از رو میرن ؟

۱۱ . از وقتی اومدم مشهد و تو اتاقت ...

12 . چون حال کردم نه تنها فحش ندادم بلکه راضی هم بودم ! فقط خیلی منو پیاده کشونی تا خونتون ...

13 . کیامهر ... خیلی دوس دارم یبار برم خونشون

14 . یزمانی بدم میامد .. اما الان انچنان نه ... کللن کامنت رو دوس دارم
اما از اونایی که کامنت اس تو آل میکنن حالم به هم میخوره ! مثه کامنت تبلیغاتی ها

15 . وقتی چوبله پوبله شدن

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:52 ب.ظ

16- آیا حاضری دوباره به عقد موقت بنده دربیای ؟

17- به نظرت در آینده به پیشه ی مبارک پاچه مالی نائل خواهی شد تا یه کار اداری گیر بیاری‌؟

18- دوست داری در چه زمانی بمیری؟

19- یره، کی تشریف نحستو میاری مشهد؟؟ دلم واسه یه دلقکی مث تو تنگ شده !

20- الان میخوای نماز بخونی؟؟؟‌(برو بخون که خیلی رفیق بازی کردم تا از سوالای +33 نپرسیدم !)

16 . اگر اینبار تو بیای خونه ی ما آره ! چون من حال ندارم تا مشهد بیام ... همینجا هم بهتره ... از این قرض ضد بارداری و این چیزا میدم به خوردت خیالم راحت تره !!!

17 . فک نمیکنم

18 . وقتی از پا نیفتادم ... دوس ندارم خونه نشین شم ... اصلن

19 . میام یره ... ایشالله اواخر بهمن میام صورت ماهمو میبوسی

20 . خوندم ...

مرسی نیما ... سوالای خیلی خوبی بود

محدثه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 05:32 ب.ظ http://shekofe-baran.blogsky.com

زشت ترین کاری که تو تمام زندگیت کردی چی بوده؟

محدثه ؟! میخوای ابروی منو ببری ؟!

کودک فهیم یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.the-nox.blogfa.com

1:بدترین خاطره ای که در وبلاگ نویسی داشتی چی بود؟
2:اولین بلاگری که از نزدیک دیدی چه کسی بود؟
3:از چه خصوصیات اخلاقی بدت میاد و می رنجوندت؟
4:چطور با نیما دوست شدی؟و به دور از شوخی چقدر جونت برای نیما در میره؟(این سوال رو پرسیدم چون من هر وقت اسم نیما رو می بینم یاد تو می افتم و اسم تو رو می بینم یاد نیما.عین دوقلوهای افسانه ای)
5:دوست داری در چه وضعیتی و در حال انجام دادن چه کاری از دنیا بری؟
6:از بین وبلاگ هایی که در این مدت ساختی تهِ تهِ دلت کدوم یکشیون رو دوست داشتی و مثلا شاید به خودت گفتی کاش اون زمان حذفش نمی کردم و همون رو ادامه می دادم؟
7:دوست داری کدوم دوره ی وبلاگ نویسی و چه اتفاقاتی برات تکرار بشه؟
8:تو خیلی آدم مودب و مهربونی به نظر میرسی.تا حالا شده همین خصوصیت یک جاهایی به ضررت تموم بشه و بخوای عکسش عمل کنی؟
9:این سوال رو نیما هم از من پرسیده بود که من هم احتمالا هرجا ببینم این بازی انجام شده این سوالش رو می پرسم اونم اینه که دیدگاه تو در مورد رفاقت چیه؟برای رفیقت حاضری چه کار کنی؟
10:نظر پدر و مادر گرامی در مورد وبلاگ نویسی،اختصاص دادن وقت زیاد برای نت،دیدن افراد مجازی و غیره چیه؟تا حالا ممانعتی کردند؟اصلا بچه های مجازی رو می شناسند؟
فعلا همین برادر محمد.

1 . میشه 2 تاشو بگم ؟! یکیش برای حدود یک سال پیش بود و یه سری حوادث کذایی ... یکیش هم ماله چند وقت پیش و حرف در اوردن درباره ی من ...

2 . اولین وبلاگ نویسی که دیدم خانوم معلم واحه بود

3 . از تظاهر خیلی بدم میاد

4 . اولین بار نیما تو پست درخت من کامنت گذاشت . از وبلاگ محسن باقرلو اومده بود اونجا و یه شعر از ابی برام نوشت
نمیدونم اون زمان چی شد اما یه حس خیلی خوبی بهش پیدا کردم . رفتم وبلاگش و براش کامنت گذاشتم ... اون زمان کلل آرشیوشو خوندم و وقتی فهمیدم اونم کلل آرشیو وبلاگ منو خونده شاخ در آوردم !
آی دیشو ازش گرفتم اما قسمت نمیشد با هم چت کنیم تا اینکه یبار مفصل چت کردیم و فک میکنم همون بار اول بود که شماره رو و بدل شد .... از اونجا جدی شد تا اینکه رسیدیم به بلاگزیت و نوشتن اون و بعدش هم قرارمون تو مشهد و بعد از اون هم مجله ...
اما اینکه چقد جونم در میره هیچی ! اما جدای از شوخی تو سوال 9 جواب این قسمتو بهت میدم .. چون نیما یه رفیق واقعیه

5 . دوس دارم تو خواب بمیرم ... چون فک میکنم لحظه ی مرگ خیلی ترسناکه ! و اینکه رو پا باشم ... نه اینکه سر بار این و اون

6 . بیشه رو خیلی دوس داشتم ... بیشه ی پرشین بلاگ رو به خصوص . اما خب یه سری چیزا شد که مجبور شدم حذفش کنم

7 . دوس دارم اون اوایل اوایلش بیاد ... وقتی با خانوم معلم واحه و حاج آقا سعید مجید حمید و بعدشم کیامهر و نیما و تو و بقیه آشنا شدم . اون زمانو نسبت به الان خیلی بیشتر دوس داشتم

8 . نظر لطفته منصوره ... اما کللن سعی میکنم آدم آرومی باشم همه جا ... راستش بعضی موقع ها آره ، به ضررم شده ... اما هیچ وقت این رفتارمو عوض نمیکنم

9 . کلمه ی رفیق با دوست خیلی فرق داره ... سن و جنسیت و هیچی هم نمیشناسه ... به نظرم رفاقت بیشتر مثه عشق و علاقه هست ... یعنی زود گذر نیست ... حالا حالا ها موندگاره ... پس جوابتو اینطوری میگم تا اونجا که بتونم پای رفاقت وایمیسم

10 . والا میگن بچچه انقد نرو اینترنت ! بشین درس بخون ... مخالف انچنان نیستن ... چند تا از بچه ها رو هم میشناسن و به قرار ها و اینا زیاد کاری ندارن ... هرچند خیلی میپرسن کی هستن و چیکاره ان و این حرفا

مرسی خواهر منصوره ...

نینا یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://taleghani.persianblog.ir/

ااااااااا محمد پس سوالای من کووووو؟؟؟

ما سوالی از شما دریافت نکردیم استاد

[ بدون نام ] یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ب.ظ

منم میتونم بپرسم؟
اول برو کامنتای مهربان خانومو جواب بده!

بفرمایید ... دیدی که جواب دادم

عارفه یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:59 ب.ظ http://inrozha.blogsky.com/

بلاگزیت این دفعه رو کی نوشته؟ناز غمش یعنی چی؟تو ولایت ما ناز با غمزه میاد تو ولایت شما با غم میاد؟
چرا شوخی ها 18+رو میارید تو کامنتدونی ها ؟به نظرت شوخی هات مناسب در حضور بقیه؟الان شرمنده شو

به پیشنهاد نیما و طبق معمول با همکاری هم نوشتیمش ...

فک نمیکنم مشکلی داشته باشه ...

نیما یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ب.ظ

اون قسمت تو رو من نوشتم عارفه !!! اصولا هم دوست ندارم با این ساختارهای از ژیش اسخته شده به کسی تیکه بندازم ! نازه و غمزه و قر و غمش ! منظور غم و غصه نبود ! قر و غمیش !!!‌نشنیدی یره !؟

بیا برو دم خونه ی خودتون بازی کن بچچه

رها یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ب.ظ

دم شما و سوال کننده ها گرم
امشب از ته دل خندیدم

قربان شما ... لطف دارین

جزیره یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:41 ب.ظ

سلام
من هیچ سوالی ندارم ولی خب پرسش پاسخا رو با اجازتون میخونم

بعد اگه سوالی از تو اونا پیش اومد و میپرسم

سلام ... خدا خیرت بده بچچه ... کاش همه مثه تو بودن

مریم یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ب.ظ http://najvaye-tanhai.blogfa.com

سئوال اول تو چند سالته؟
سئوال دوم تولدت کیه؟
سئوال سوم م ح م د یعنی همون محمد؟
سئوال چهارم وبلاگتو چقدر دوست داری؟
سئوال پنجم به همه ی سئوالای قبل با صداقت جواب میدی؟

21 و خورده ای

11 شهریور

آره ، فقط با چند تا نقطه بینش

یزمانی خیلی زیاد ، اما الان خیلی معمولی

با اجازه ی پدر و مادرم و بزرگترا بعلهههههههههههههه

بهنام یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلام
من چند تا سوال میپرسم یکی چهار گزینه ایه که آسونه و چند تاش هم تشریحی!
1) اگه بخوای به خودت نمره بدی که چقدر مرام و معرفت تو وجودته به خودت از بیست چند میدی؟!
الف)0 ب)1 ج)2 د)3

2) خودت ، پیش خودت ، خداوکیلی ،بین خودمون، فکر میکنی چقدر گشادی؟! نه خداییش؟! جوابت کم باشه که خیلی.........!!! ولی اگه حقیقت رو گفتی برای رفعش کاری هم کردی؟! یا میخوای بکنی یا کلآ برنامه ات چیه کلآ؟!

3) تا حالا شده شماره ی کسی رو بی اجازه بدی به این و اون؟!

4) این پسته همیشه فعاله دیگه نه؟! هروقت سوال داشتیم میتونیم بیایم بپرسیم؟!

سلام بچچه ... بپرس تا رستگار شوی

1 . تمام گزینه ها

2 . نه ، با همین رویه ای که دارم خیلی موافقم !

3 . والا یکی دو باری شده ... یه پسره ای بود ، اون زمان شمارشو به یکی دو نفر دادیم ، بعد چند وقت نفهمیدیم چی شد شد دفترچه آنلاین بچه های وبلاگ !

4 . آره ، هرموقع دوس داشتی بده ... یعنی بپرس

بابک یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:29 ب.ظ

تعداد کسایی که عاشقشون بودی بیشتر بوده یا وبلاگایی که ساختی ؟

بیشه ی بلاگفا رو که بلاگفا حذف کرد ، بیشه ی پرشین ، خاطره ها و اینجا ! میشه 5 تا

والا چون بعضی ها وبلاگ مارو میخونن مجبوریم جواب بدیم وبلاگایی که ساختم بیشتر بوده ، اما تو باور نکن کیامهر

بابک یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ب.ظ

اگر فرهاد مجیدی بهت پیشنهاد بی شرمانه بده قبول می کنی ؟

مرد حسابی مگه من ... لا اله الی الله

بابک یکشنبه 11 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ب.ظ

اگر مدیر مالی یک شرکت معتبر بشی و همزمان بهت تدارکات استقلال رو پیشنهاد کنن
یعنی واسه نیمکت حوله ببری و آب
قبول می کنی ؟

نه ، درسته استقلالی چند آتیشه ام و استقلال جز بزرگی از زندگیمه ، اما خب نه در این حد !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد