کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

جناب حسابرس !

 

جای شما خالی از ساعت 5 بعد از ظهر ، یه کلله تا الان با جناب " حسابرس " بیرون 

بودیم و آنچنان مخش رو به که گرفتیم که عمرن به شمارش های تخیلیمون تو انبارگردانی 

بخواد گیر بده !!! تو شرکت علاوه بر کار حسابداری دارم کار سیاه بازی رو هم یاد  

میگیرم ، هرچند به قول بعضی بچه ها ما خودمون ذغالیم داوش !   

 

 

+ هرچند حرفای بعضی ها برام اندازه ی چیزم ارزشی نداره ، اما دوست عزیز  

میخوام صد سال سیاه تو گروه کسایی که با نارنجک و بمب و مردم آزاری اعتراض 

هاشونو بیان میکنن نباشم ! در یه مملکتو باید گِل گرفت که اپوزیسیونش نارنجک 

میندازه هوا تا بگه " من ناراضی ام " !  

 

نظرات 6 + ارسال نظر
تیراژه پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

عالی بود این پستت محمد
نه به خاطر خود پست
به خاطر حرفایی که زیر این کل کل به ظاهر پسرونه عمیقا بیانشون کردی
مرسی
با چهار خط آبی نوشتت به شدت موافقم!

سارا پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:53 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

لایک به متن آخری

بابک پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:22 ق.ظ

اپوزیسیون ؟
خنده داره

دل آرام پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:34 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com/

چشمم روشن ! سیاه بازی یاد گرفتی ؟!
اااا این نارنجک و بمب و اینا معنی اش نارضایتیه ؟!

نیما پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:20 ب.ظ

حاجی اون آخر چی گفتی ؟

به اندازه چیزم ارزشی نداره ! ممد خودتی‌؟ تو و این ادبیات محاله محاله !

به هرحال نظر همه محترم اما تا حدی که به آسایش زندگی دیگران لطمه وارد نکنه ! به نظر من این "اعتراض" نیست ! اینو بهش میگن "دگر آزاری" !!! همچنان بعد از دو روز، صدای نارنج توی شهر شنیده میشه ! انگار خیلی اعتراض توشون گیر کرده !

واحه پنج‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:13 ب.ظ

حالا حرفات درست ولی این آخه چه ادبیاتیه انصافا؟!

بعد هم از من به شما نصیحت اصولا آدمها در هر شغلی که می روند یه سری خصوصیات شغلی اون صنف رو پیدا می کنند مثلا منشی ها اصولا خودشون رو رییس دفتر می دونند و حرف بهشون بزنی انگار به اسب شاه گفتن یابو!
یا مثلا گرافیست ها کلا همشون کله شق و لجبازند!
یا مهندسا فکر می کنند سری تو سرها هستند اما خودشون پیش وجدان خودشون که بشینند می فهمند هیچ پخی نیستند!
حسابدارها امور مالی جماعت هم فکر می کنند پول که تو دستشونه ارث پدرشون هست دور از جون هر کاری دلشون بخواهد می تونند با این پول انجام بدهند یه جوری هم ماجرا را درز بگیرند... وقت حقوق دادن به سایر کارمندان هم فکر می کنند از جیب خودشون دارند حقوق می دهند...
اینا رو گفتم که بگم تو سعی کن مستثنی باشی از این حماعت ناخن خشک بی جنبه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد