- روزا روزای خوبی نیست ، هرچند ظاهرم با همه فوق العاده گرم و با بگو بخند همراهه
اما احساس میکنم اون ته ته ته دلم یچیزی هست ، خودم میدونم چیه یا اینکه لااقل
امروز مطمئن شدم چیه اما خب به قول سیاوش قمیشی " بی خیال حرفایی که تو
دلم جا مونده " ...
- به نظرم دیوونه شدم ، اگرم خودم نظر ندم مسلمن کسی که بهم نزدیکه و داره
این رفتارامو میبینه بدون شک یا میگه خل شدی یا چل ! یا دارم سنتور میزنم یا محسن
چاوشی گوش میدم ! میدونم ربطی به هم ندارن اما 2 تاش دیوونه کننده اند ...
- امروز وقتی خواستیم با بچه ها فوتبال بازی کنیم ، قبلش واسه همه به خصوص دخترا
کُری خوندم که آخه شما و چه به فوتبال ؟! اما همون یه دیقه اول ، وقتی فهمیدم که حتی
نمیتونم با این پای چلاقم یه پاس بدم و زانوم قفل میکنه به روح هرچی تردمیل و دوچرخه و
لاغری بود فحش پدر مادر دادم ! اما باز پشیمون شدم و برگشتم سر خونه ی اول ...
11 کیلو کم کردن تو 2 ماه این انگیزه رو بهم داده که تا 3 ماه دیگه 20 تا کم کنم ، حتی به
قیمت از دست رفتن پا !
- به شدت احساس نیاز میکنم به استادیوم آزادی و فحش دادن به داور به خصوص اگر
سعید مظفری زاده باشه ! ( پیشاپیش از دنیز معذرت خواهی میکنم ) اما حالا که نه تو
آزادی خبریه نه مظفری زاده ، فردا رو سر مدیر شرکت اینترنتی گذرگاه خالی میکنم !
با همه آقا بودن و خون گرم بودنش باید اعتراف کنم که دماغشم نمیتونه بکشه بالا چه
برسه به اینکه بخواد اینترنت بده به مللت !
- ک م ا ب ش و س د ب ح ب و ب ک د د :)