معمولن سال های پیش لااقل روز اول عید یه حس و حالی داشت !
که امسال نمیدونم چرا ، الحمدلله اونم نبود ...
امسال هم طبق سنت هرساله فامیل های بابا همه خونه ی ما بودن
و من بی تفاوت نسبت به حضور اونا فقط کار خودمو میکردم .
اینکه صبح بزور 7 بیدارم کردن ، اما نه لباسی عوض کردم ، نه مویی
مرتب کردم و با یه قیافه ی زاغارت رفتم سر سفره نشستم که البته
تو هیچ کدوم از عکساشون منو راه ندادن ! بعد از ظهر فقط یجا رفتم
که اونم به هوای فوتبال خیلی زود برگشتم ، خدا کنه هر سال هر روز
عید فوتبال باشه که من بهونه برای نرفتن اینور و اونور داشته باشم .
وقتی هم بابا اینا خونه نبودن چند نفری اومدن و زنگ زدن که دایورت
کردم به اتاق دیوار و در و روشون وا نکردم و نشستم ادامه ی فحشمو
به مربیان عزیز تیم دادم که اگر حمید استیلی رو میذاشتن رو نیمکت
امروز لااقل یه گل میزدیم ! خدا بخیر کنه مهمونی فردا رو که فک میکنم
یه 40 ، 50 نفری میخوان آواره شن رو سرمون ... رسم های مزخرف .
+ سفره ی هفت سین امسالمون ...
++ تیتر پست برگرفته از این آهنگ محسن چاوشی هست ...
شیر مادرت حلالت باشه ایشالله ...