کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

 

من هی میگم آدم بی جنبه ایم ، نمیدونم چرا هیشکی باورش نمیشه !  

از وقتی دوستان امروز با عجز و التماس و به پا افتادن و این چیزا ! اسم بنده 

رو به عنوان مدیر انجمن علمی حسابداری رد کردن ، عجیب دلمان یک کاخ 

گنده ، سه چار ماساژور حوری پری ! ، یک بی ام وه ی مشکی و هزار نوکر 

و کلفت میخواهد ! از غروب هم که آمدیم خانه همینطوری جلوی آئینه مان 

واسادیم و قربون صدقه ی خودمان میرویم که تا حالا کجا بودی ؟! قطعن اگر 

ما یکاره ای بودیم ، ینی در حد اوباما و دکتر خودمون ، حتی به مورچه ای 

کوچک هم امان زنده موندن رو نمیدادیم و مثه کنه به قدرت میچسبیدیم ! 

شما که نمیدونید چه حالی میده در راس قدرت بودن !