وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویم غم شب های جدایی
پست های این اواخرت خیلی دلی شده اند..حال و هوایت را میفهمم و دوست دارم رفیق
به گفتگوی این پستت که لطافتش از این شعر معروف-گویند بهشت خواهی یا دوست,ای بی خبران بهشت با دوست نکوست- هم زیادت کرده; برایت بهشتِ یار را جاودانه میخواهم..
به به محمد عاشق میشود
فهیمه جان این کاکای ما رو دریاب! بسی عاشق شده طفلکی:)
بعله!یکی از آثارش هم آلزایمره!:دی
عاشقی رو می گم:دی
آره منم یادمه یه جا خونمدمش. خدا بگم چیکارت کنه فکرمو مشغول کردی . حالا تا صبح فکر میکنم کجا خوندم
یار با ماست
چه حاجت که زیادت طلبیم ...
وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی
تا با تو بگویم غم شب های جدایی
پست های این اواخرت خیلی دلی شده اند..حال و هوایت را میفهمم و دوست دارم رفیق
به گفتگوی این پستت
که لطافتش از این شعر معروف-گویند بهشت خواهی یا دوست,ای بی خبران بهشت با دوست نکوست- هم زیادت کرده;
برایت بهشتِ یار را جاودانه میخواهم..
سخن کوتاه میکنم که یارت خودش اهل شعر است و دل
شاد باشید هر دوی شما در کنار یکدیگر.
محمد خان جان، دادای خوب
خیلی زیبا بود. هم پستت
هم این آهنگ متناسب
با پستت...عشـــقتان
مستدام.پایدارباشید
و بــــــرقرار در کنار
فهیمهء عزیز
یاحق...
لحظه های قشنگتون طولانی ...
دلمان بسی تنگ شد
میگم جناب آغوش رو بیخیال فهیمه خانوم رو ور دار ببر خیابون ملک یه دور بزنین دلتون وا شه
یه همچین مخاطبین خاموشی هستیم ما
من هم این نوشته رو قبلا دیدم
آرامش بخشه
سلام
ها چت شده ؟
آغوشت امن ترین سنگر جنگ سرنوشت است...
در باب متن قشنگتون فقط همین به ذهنم رسید...