کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

... ِ .. ِ لُنگیا !


یکی از بدترین اتفاق هائی که تو خونه ممکنه واسم بیفته اینه که ، تو اوج فوتبال دیدن ِ

بچه های استقلال ، تماشاگرای با ادب و تیفوسیه آبی یهو جو بگیرتشون و شروع کنن

به شعار دادن های بی ناموسی و خاک بر سری ! از اونجا که ولوم ِ تلویزیون هنگام پخش

فوتبال معمولن تو بازه ی 90 الی 100 هست ، صداش تا پشت بومه خونه ی همسایه هم

میره چه برسه به پدر مادری که همین گوشه موشه ها نشستن و دارن کارشونو میکنن !

قسمت تلخش اینجاست که یهو بابا بپرسه بچچه اونوریا میگن " ما که رفتیم آسیا " اینوریا

میگن چی چیه لُنگیا ؟! و تو مجبور شی چشمه ی شعر و شاعریتو بقُلونی و از خودت مصرع

دومو در بیاری که بابا جان میگن " خاک بر سر لنگیا " یا " توله سگن لنگیا " یا " مرگ بر این

لنگیا " ! و اینجاش واست هیجان انگیز باشه که بدون هیچ شک و شُبهه ای قبول میکنن !

شاید هم فهمیدن اوضاع خیطه و کللن بی خیال ماجرا میشن ! ...