کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

باغ بی برگی ...

 

آسمانش را گرفته تنگ در آغوش ... 

 

ابر با آن پوستین سرد نمناکش  

 

باغ بی برگی  

  

روز و شب تنهاست  

 

با سکوت پاک غمناکش ... 

 

 

در سیزدهین روز از زمستون سرد و بی برفمون ، وبلاگ " باغ بی برگی " را شروع میکنم ...

 

امیدوارم که بر خلاف وبلاگهای سابقم بیشتر از چند ماه دووم بیاوره ...   

 

سعی میکنم ایشالله تو نوشتن یک تغییر رویه ی کوچولو بدم و بهتر بنویسم ...