امروز سر جلسه ی امتحان یه آقا پسر با یه دمپایی پاره پوره و عجیب غریب اومد وسط
کلاس نشست که کف همه رسما بریده شد !
این آقا که رشته ی معارف و الهیات میخوند و از شانس ما دقیقا میزش بغل بنده بود یه
تی شرت مشکی تنش بود که همون باعث بریده شدن کف ها شد !
جلوی این تی شرت به زبون عربی نوشته شده بود :
اَنا کَلبُ الرقیه !
و پشتش به فارسی نوشته شده بود :
به یاد پیر عشق ، سید جواد ذاکر ... خدانگهدار رفیق !
تنها چیزی که به ذهنم اومد اینه که بگم واقعا جوون ، جوون های قدیم و خودنمایی هم
خودنمایی های قدیم ! والا ...
پی نوشت 1 : خانوم معلم واحه بعد از مدت ها برگشت و از این به بعد اینجا مینویسه ،
یاد وبلاگ قبلی بخیر ... چقد خاطره دارم باهاش ...
پی نوشت 2 : پرسش و پاسخ 5 ریحانه رو هم از اینجا بخونید ...
من رو هم بازی داده ... ممنون از زحماتش .