یروز بهت گفتم سخت نگیر رفیق ، گفتم واست مهم نباشه ، بی خیالش ، بذار بگن ...
گفتی نمیشه ، هرکاری هم کنی بازم اتهامش خیلی سخته !
اتهام یعنی اینکه تو دلت هیچی نیست ، اما میگن ، یچی دیگه ... جدای از چیزی که هستی !
میدونستم اما درست و حسابی تجربه نکرده بودم !
اما الان خوب میفهممت ، میفهمم اون اعصاب خورد کنی های اون روزاتو ...
میفهمم بی حوصلگی هایی که داشتی رو ...
میفهمم که چقد بده این که الکی الکی متهم شی ...
بغض داره ، اعصاب خورد کنی داره ، اینکه بی خود و بی جهت بگن ... هرچی که خواستن !