کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

کوچه باغ

و ناگهان چقدر زود دیر میشود ... !

میوه ی ممنوعه !

  

گر مرید راه عاشقی ، فکر بدنامی مکن ... شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت !  

 

- این روزا به جای دیدن فیلم های چرند و پرند صدا و سیما دارم فیلم " میوه ی ممنوعه " رو  

از یکی از شبکه های ماهواره ای تماشا میکنم ...  

( الانه که کماندو ها بریزن خونمون دیش رو ببرن و ما هم با گل و شیرینی استقبال کنیم ! )  

میوه ی ممنوعه هم یکی از فیلم های چند سال پیش ماه رمضون بود اما فیلم های اون موقع  

کجا و فیلم های الان کجا ! اون موقع فیلم رو میدیدم اما خیلی جدی نه و یه قسمت در میون اما اینبار خدا قسمت کرد و کاملشو دیدم !  

 امشب از یکی شنیدم که اساس فیلم میوه ی ممنوعه بر اساس داستان شیخ صنعان بوده 

 که تو گوگل سرچ کردم و به بیت بالای حافظ رسیدم ...  

فک میکنم این بیت مثه همه ی بیت ها از حضرت حافظ خیلی حرفا برای گفتن داره ... 

 

- امشب تولد یکی از مخاطبان غیبت کبرایی این وبلاگ هست !   

از اون مخطبایی که سالی یبار کلن میان اینترنت !

یعنی من هنوز رو تاریخ تولدش شک دارم ، اما خدا کنه درست باشه !  

امشب تولد خواهر عزیزم " سوفی " هست که اصلن من نمیدونم میاد اینجا یا نه ... 

اما وظیفه ی خودم میدونم که از همین تریبون وبلاگ جهانی تولدش رو بهش تبریک بگم ... 

البته تبریک گفتن ما هم الکی نیست و خرج داره ... حالا علاوه بر نهار و شام و این چیزا سوفی 

قرار شده وقتی رفت کانادا ، اولین کاری که میخواد بکنه اینه که یراست بره خواستگاری دختر  

فرماندار ایالت کبک ! اون بیت بالا هم دقیقن مربوط به این میشد ! ...  

یعنی پاراگراف بالا مقدمه ای بود بر این کار خیر ما و سوفی !  

خدا عاقبت همه رو بخیر کنه ... الهی امین !